شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
دایه ی نگاهت
چه مادرانه لالایی میخواند
کدامین عشق نورس
زبان گشوده است
درگهواره ی نگاهت
علی مولایی
ای آزادی !
تو بهترین هستی،
مثل مزرعه های ذرت،
که زیباترین قطعه های وحشی زمین اند...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
هر روز در جهان،
چند پروانه می افتد در آب،
می میرد...
آیا در آفرینش این جهان،
نیست یک استبدادی،
آیا خدای آزادی نمرده است؟ ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
دنیای عجیبی ست !
دریای سنجاقک ها،
جویباری ست،
تا قوزک پای انسان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در باغ زندگی،
پروانه ای خفته بر ناف سیب،
هر شب ،
خواب آزادی انسان را می بیند...
مهدی بابایی ( سوشیانت)
در جنگل شعر،
پروانه ی فکر،
بال زنان دور می شود،
از لحظه ی کمین روباه،
و شکار کبوتر آزادی...
مهدی بابایی ( سوشیانت)
بگو ببینم،
دست لرزان کدام اتفاقی،
در چشم هایت یک شیشه دوات سیاه ریخته،
که چشم هایت چنین دل انگیز و زیباست...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در باغ لحظه ها،
چشم های سیاه تو ،
به گیلاس های سیاه رسیده می مانند،
برای دست های کودک عشق...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در باغ لحظه ها،
از بوسه ی شاپرک عشق،
نیمی از گونه ی سبز سیب ها،
سرخ می شود بر روی شاخه،
در ظهر گرم تابستان.. .
مهدی بابایی ( سوشیانت )
سرانجام روزی،
خدای پیر با چوب دستی خویش،
از درخت گردوی کهکشان،
می اندازد بر زمین،
گردوی پوک ماه را،
و ناگهان همه ی جهان استبداد،
هیچ و پوچ می شود...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
پیراهنی سیاه پوشیده،
می خواهد النگویی سیمین نیز به دست بپوشد.
شب!
شعر: آرزو عبدالخالق
ترجمه: زانا کوردستانی
وقتی با خنده شروع می کنی ،
بهار می شکفد در دل
اما
پاییز
طعم تازگی گریه ات را دارد.
حجت اله حبیبی
آزادی چون آسودگی دخترکی ست،
خفته در سایه ی درختان گلابی،
که با نیش زنبور استبداد،
ناگهان به گریه می افتد...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در دهکده ی جهانی،
کودکان استبداد می شکنند،
شاخه های درخت بید را،
چون انگشت هایی آویزان و لاغر،
بر لب جاده های خاکی جهان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
غم انگیز ترین لحظه ی این جهان،
لحظه ی آرام گریستن آدمی،
بر گور آزادی خویش است...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
از لحظه ی چشم نواز جدایی برگ،
از شاخه ی چنار،
تا لحظه ی دلچسب لمس خاک،
زمانی ست به درازنای پاییز،
در چشم مورچه...
مهدی بابایی ( سوشیانت )