متن غم عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عشق
میشوم لیلای مجنونِ دلِ آوارهها
کاش روزی تو، رفو سازی دلم، زین پارهها
کاسه مشک من انقدر که غزل گفت شکست
کاسه مشک من آن روز تو را دید و شکست
کاسه مشک من انقدر پی تو بود و دوید
که خودش گفت که من بشکنم و خوب شکست
کاسه ی چشم من این بار ، تو را دید و شکست
چه شکن...
ای چشمتو سیارهو ای زادهی تبریز
لبخند بزن بر منی حیران غمانگیز
من رعیتو تبعیدو سر افتادهی صد حرف
تو دوختِ شهی خنده کنان مثل فرنگیز
لبخند بزن تازه بمان مثلِ گل یاس
غرق تو ام این عشق نه جرم استو نه جایز
زلفت چو شبو پیچو خمش موجِ خروشان...
نگاه کردی و قلبم، میان چشم تو گم شد.
چشمان تو برده دل و دین و همه دنیایم را.
آمدم ، دَر زدم
هیچ کس نبود،
غیر از دل تنگی.....
عادت بخت من نبود، آن که تو یادم آوری
نقد چنین کم اوفتد، خاصه به دست مفلسی
صحبت از این شریفتر صورت از این لطیفتر
دامن از این نظیفتر، وصف تو چون کند کسی
خادمهٔ سرای را، گو درِ حُجره بند کن
تا به سر حضور ما، ره نبرد موسوسی...
عاشقت شدم
در یک لحظه.
نه با واژه،
نه با لمس ،
فقط با نگاهت،
وقتی جهان
از قابِ چشمانِ آبی تو عبور میکرد.
و انگار
سفر کردم
بیهیچ گذرنامهای
به دلِ ایتالیا
میانِ سایهروشنِ خیابانهای سنگفرش شده،
میان قهوههای تلخِ صبحگاهی،
میان پنجرههایی که همیشه آفتاب دارند.
چشمانت،
آبی...
بی شک تو همانی که یک لحظه نگاهش.
ویران کند این خانه ی آباد دلم را.
جز چشم تو در چشم من چشمی دگر به چشم نیاید.
مرا آنچه گناهی بود این بود...
کمی دوست داشتن تو در خیالم...
مثل آن ماهی افتاده به دام صیاد.
من به دام نگه یار گرفتار شدم.
چشمانم تشنه ی عشق بود،
کاش از چشمانت عشق چکه نمیکرد.
چه ها کردی تو با این قلب دیوانه.
که جز چشمان تو چیزی نمی بیند.
چشمان تو ممنوعه ترین جای جهان است.
من فاتح این چشمم و فارغ ز جهانم.
مجال خواب را گرفت،
ز چشم من دو چشم تو
قامت عشق تو اگر
قلب مرا صدا زند
قافله بر پا میکند
قاصد مهتاب غزل
قصه اگر قامت توست
قاصدکم غرق شده
قبله گهت را بنما
غربت کمی سخت شده
➷➷➷➷➷ نسخـہ בرב بے בرماט را هیچ طبیبے ننوشت ..
شاعرے سراغ בارین با شعر בرماט کنـב ،
این בرב بے בرماט را .
یک شهر شده آشوب و دل ما شده ویران...
از دست دو چشمون سیاهت...