متن چشمانت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشمانت
چشمانت
همچون کبوترهای نو پرواز
گرداگرد مناره ی مساجد،
عاشقانه تماشاگر من اند.
شعر: شاده علی
ترجمه: زانا کوردستانی
ومن
هنوز بر مدار
چشمانت
مشتری ام
علی مولایی
عزیزترینم
تو همان تک ستاره ی دلربای آسمانی
که بنا به قسمت و تقدیر
یا به پاداش گناه و تقصیر
مرا در سیاهی شب های درخشان چشمانت
افسون کرده ای...!
بودنت چقدر زیباست،
ماه من!
دلربای درخشان من،
در آسمان دلم بتاب
که تابیدنت
عشق و امید و زندگی را...
چشمانت را
به کدام بهار دوخته ای
که نگاهت یاس می پاشد
چشمان آبی تو
آدم را به یغما میبرد
در چشمان تو، سرگردان می شوم، گم می شوم،
با آرزوی یک لحظه از آرامش
تویی دنیایی که در آغوشت، همه اندازه ها فراموش می شود،
و هر لحظه با تو، یک سفر به دنیای جدید آغاز می شود.
در چشمان تو،...
بر چشمانت چشم نظر بستم
مبادا چشم بخورد دنیایم
قطعه ای از پازلِ سرخِ دلِ من،
پیشِ دشتِ سبزِ چشمانت،
جا مانده است!
آمدی و بردی با خود:
نیمی از وجود مرا؛
نیمه ی من،
جدا از من،
چرا مانده است؟
بازآی و تکمیل کن:
دفترِ وجودم را!
طرحی از من به جاست؛
مابقی،
رها مانده است!
زهرا حکیمی...
جانا، بر طلوع صبح چشمانت سلام
ارس آرامی
کوچ کردم که بیفتد ز سرم چشمانت
یادم آمد وسط راه دلم بند نشد
حواس شهر پرت تلاقی پاییز و زمستان،
خزان هزار رنگ و خوشرنگ و سپیدی سحرانگیز برف،
اما من محو تلاقی ابروهای تو حیران.
همه دلتنگ و دلخوش به
نارنگی،
خرمالو،
انار،
اما من دل نگران چشمان سیاه تو،
زیرا تویی دلیل پاییز و زیبایی آن.
من آن برگ خزان زده...