متن قلب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات قلب
نفس گشتم برای تو؛
چگونه می کشی من را؟
من از نقّاشی قلبت،
همیشه، مهر دارم یاد.
دُردانه ی حسّ دلم ای جان و نفَس!
مِهرت، شده بهرِ عطشِ عاطفه بس؛
پیوسته تو هستی تپشِ خاطره پس:
جز تو، تبِ قلبم، نکند میلِ به کس.
تا آخرین نفس،
به کنارم بمان؛ نرو!
با تو،
دلم،
پُر از:
تپشی عاشقانه است.
در گروهِ عاشقی، نامِ تو را، اد کرده ام؛
هر کسی، غیر از تو را، از راسِ آن، رد کرده ام!
پرتپش، رویت، تمرکز کرده قلبِ عاشقم؛
گو که جز تو، با دگر، اعضای دل، بد کرده ام!
آرامش
میتونه قاب چشمات باشه
وقتی نگاهم میکنی و
توی گوشت
(الهی فدات بشم)
رو آروم زمزمه میکنم
آرامش
می تونه دستات باشه وقتی
لابه لای موهام میره و گم میشه
آرامش
میتونه شونه هات باشه
وقتی بهت تکیه میدم
و سرمو میزارم رو شونت
آرامش
میتونه شنیدن صدای...
نام شعر: کبوتر
کبوترباز ماهری
ناجوانمردانه
کبوتر قلب ما را
از قفس درون سینه ام
پر داد
و پر هایش را کَند
چه دیر فهمید این کبوتر
هر انسانی آدم نیست
چه سود دیگر؟
مجید محمدی(تنها)
نام غزل: در دلم هستی
در دلم هستی و هستم ناشناسی در دلت
نیست او دائم کنارت می کند روزی ولت
تو نداری منزلت هرگز کنارش تا ابد
مثل من تنها و بی کس می شوی در منزلت
روی برگشتن نداری آن زمان در پیش من
نیست نفرینم که هستی...
قلب و قبل از دیدنت من پرورش دادم چرا؟
تا کسی آمد نگیرد قلب را از دست ما
مثل دکتر می شکافی قلب را با آن نگاه
تا بدزدی قلب من را از خودم ای دلربا
این دلم تا دید چشمت را فراموشی گرفت
ای غریبه کرده ای با این...
گاهی شبیه قلب
گاهی شبیه بغل
و گاهی شبیه قلاب !
ابرهای اتاقم
بلد شده اند به هر شکلی
بدل شوند...
«آرمان پرناک»
فرض اینکه
اصلاً تو دلت نمی خواهد دوستم داشته باشی
پس چرا قلبِ بیشعورِ من
برای دوست داشتنت پافشاری می کند ؟!
یک جای کار می لنگد
یا تو این منِ دیوانه را دوست نداری
یا بی گمان ؛ من دیوانه ام
----------------
اسماعیل دلبری
تو نه!
گلوله ات راست می گفت !!
آدمی که پای قلبِ خود ایستاده
سایه اش زود کج خواهد شد
«آرمان پرناک»
کی گفته این مسیر به تو ختم نمی شه؟!
عقربه های ساعت از هم دور می شن، در مقابل هم قرار می گیرن اما دوباره به هم می رسن؛ شب وعده ی روشنایی و روز، نوید تاریکی رو می ده؛ مگه می شه زندگی هم به ما مژده ی وصال...
روزی
تورا خواهم کشید
در قلبم....
قلب آدم شئ نیست. نمی شود دو تیکه اش کرد و هرکدام را دست کسی داد. قلب آدم مثل جسمش نیست؛ که هر روز پیش کسی باشد و عادت کند.
قلب مثل دست نیست که کنترلش کنی. که او را رام و مطیع خود کنی. قلب کسی را دوست نداشته...
توکه میخواستی بری اصلاچرااومدی گلم نیازدارمت توقلبمی جونمی
ای گل،
یارِ ناب به تا ابد،
در قلب ما می مانی
برگشتنت مدام هی به عقب برمیگردد عزیز
عقب تر از تو ،که رفتن ندارد عزیز
آمدم هی بهانه ها را پاسخ دادم
اما قلب و بهانه اش که جواب ندارد عزیز
مهدیه باریکانی
و تو از روی خرده شیشه های قلبم عبور کردی....
تپشهای جنون را می شمارم؛
عطشناکیِ دل را می نگارم؛
برای بودنت در لحظه ی حس،
دلم را دست قلبت می سپارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)