100 متن کوتاه رعنا ابراهیمی فرد ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره رعنا ابراهیمی فرد
100 متن کوتاه رعنا ابراهیمی فرد ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن رعنا ابراهیمی فرد برای اینستاگرام و بیو واتساپ
بنشین برایت چای بریزم
چای با عطر عشق،
چای با بوسه های گل اقاقی ،
چای با طعم دلتنگی سالها دوری،
چای عصرانه ی روزهای جمعه ،
جمعه ای که قرار است
سالها غروبش را با من بمانی
رعنا ابراهیمی فرد
دنجی می خواهم
که از هیاهوی شلوغ شهر
دور باشد
قلب و ذهنم را پهن کنم
زیر نور آفتاب
که نم اش کشیده شود
دنجی ...
که از هفت دولت آزاد باشد
رعنا ابراهیمی فرد
تو مثل روز روشنی
همان قدر روشن که ماه
همان قدر پر نور که خورشید
و همان قدر ، زیبا ...
رعنا ابراهیمی فرد
در زمستانی که عشق
در خانه نشسته باشد
گرم تر از تابستان می توان خندید
رعنا ابراهیمی فرد
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
لب ها را ...
به نبوسیدن محکوم نکنید
گاهی سخن بوسه ها
معتبر تر از حرفهاست
رعنا ابراهیمی فرد
چه جایی بهتر از آغوش گرم
کسی که دوستش داری
یک فنجان آرامش را بنوش
و به دور دستها خیره شو
قطار قطار می آیند
روزهایی که آرزویش را داشتی
رعنا ابراهیمی فرد
هرگز دروغ بزرگی بود
که آدم ها به همدیگر گفتند !
وقتی درختانِ سربریده
دوباره جوانه میزنند 🌱
رعنا ابراهیمی فرد
برای فراموش کردنت
هیچ کاری نکردم
چون هیچگاه
نخواستم فراموشت کنم
رعنا ابراهیمی فرد
جهانی زیر نگاه هایم منتظر است
زیر چشم هایم ...
که وسعت دنیایی گمشده
به خود گرفته است
جهانی در نگاهم گم شده است
جهانی سردرگم
جهانی سرد
رعنا ابراهیمی فرد
دستانم نور ؛
چشمانم نور ؛
و من آرامشی بزرگ
از جنس خدا می خواهم
رعنا ابراهیمی فرد
سبز باید بود
در چمنزارهای زنده ی مزرعه
قرمز در
لابه لای گل های شقایق دشت
آبی ...
در آسمان بی کران هستی
و خاکستری در
لابه لای خاکستر های به آتش کشیده شهر
رعنا ابراهیمی فرد
زمستان برف نمی خواهد
فصل نمی خواهد
با هر حرفی که سردت شد
بدان زمستان رسیده است
رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
دستهای مردانه ات ...
تکیه گاه روزهای تنهایی ام شد
من آغوش آفتاب را ...
با دستهای تو به آغوش کشیدم
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
سراغ تو را از ماه می گیرم
ستاره و شب تاب می گیرم
سراغ تو را ...
از همه جا و همه کس می گیرم
شاید در گوشه ی یک آینه تنها باشی
رعنا ابراهیمی فرد
زندگی ...
در گذر ثانیه هاست
رمز مبهم دقیقه هاست
شور شب ...
شور خنده هاست
شورِقدم زدن کنارِ ساحلِ دل است
زندگی ...
محو شدن در افق خاطره هاست
زندگی را دریاب
رعنا ابراهیمی فرد
می خواهم بروم ، نمانم اینجا ...
اینجا صفا نیست ، وفا نیست
نفس در تنگنای سینه زندانی ست
بوی مروت ، بوی خدا نیست
اینجا بال و پر پرنده زندانی ست
رعنا ابراهیمی فرد
قرار بود امسال پاییز زیبا باشد
برگها شاد بخوانند
رنگ ها خودشان را تثبیت کنند
قرار بود دلگیری ها نباشد
غم و غصه ها تمام شود
قرار بود امسال پاییز زیبا باشد
رعنا ابراهیمی فرد
ای بودنت همه شوق ...
بپیچ بر من
بپیچ بر قامت صدساله غم
که دگر ...
انتظار بی معنی ست ...
رعنا ابراهیمی فرد
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
رعنا ابراهیمی فرد
صدای قدم هایت خوب است
صدای آمدنت
صدای بودن های مکرر
صدای عشق ...
تو تنهاترین واژه
تو تنهاترین یار ...
صدای قدم هایت راقاب خواهم گرفت
رعنا ابراهیمی فرد
آخرین بودن ؛ بهتر است
در دنیایی که بعد از اولین ها ...
قطار ، قطار پشت سرش می آیند
اولین عشق ...
اولین نگاه ...
اولین حرف ...
رعنا ابراهیمی فرد
همچنان قلبم
سالهاست به نام عشق
تو را میان رگ هایش
گرم نگه داشته است
✍️ رعنا ابراهیمی فرد
صورتم پر از جوهر است
آنقدر که خط خطی هایم
جای نگاهم حرف زد!
□□□
هنوز ..
پلک هایم سنگینیِ
آخرین باری که خوابت را دیدم
با خود دارد
رعنا ابراهیمی فرد
شنیدم هر شب ،
خواب چرا رفتنم را می بینی؟
تو خودت خواستی از چشمم بیفتی !
رعنا ابراهیمی فرد
دستهای مردانه ات
تکیه گاه روزهای تنهایی ام شد
من آغوش آفتاب را ...
با دستهای تو به آغوش کشیدم
رعنا ابراهیمی فرد
زمانه ی بدی شده است
اعتمادها را باید
در پستوی خانه ای قدیمی
پنهان کنیم
و احتیاط ها را در خانه ی
جدیدی بر پا ...
رعنا ابراهیمی فرد
✍️
عشق زیباست اگر عشق باشد
عشق زیباست ...
اگر او با لیاقت باشد
رعنا ابراهیمی فرد
گفتی دوستت دارم
و من آن را ...
به هزار و یک زبانِ
ناموجود دنیا ترجمه اش کردم
رعنا ابراهیمی فرد
پاکبان ...
هر سال پائیز
خزانِ برگها را جارو می کردی
امسال ...
خزانِ خون جاریست
آنها را چه میکنی!؟
رعنا ابراهیمی فرد
✍️
آدم که باشی زخم های زیادی می خوری
اولین زخم ها را همان روزی میخوری
که بنام انسانیت آدم بودی!
رعنا ابراهیمی فرد
پائیز که مرا بوسید
زیباتر شدم !
دانستم ...
دختری از جنس پائیزم
رعنا ابراهیمی فرد
دوستی ما ،
همه چیز را ثابت کرد
ثابت کرد؛
می شود برای مدت نامحدوی مهربان باشیم
می شود بدون ترس از تنها ماندن خودمان باشیم
رعنا ابراهیمی فرد
زمستان فهمیده بود که بهار می آید
زیر اندازش را زودتر از موعد مقرر جمع کرده و رفته بود!
رعنا ابراهیمی فرد
زندگی ...
نیاز به ذوق و شوق داره
ذوق و شوق هم نیاز به هیچ قانونی نداره
رعنا ابراهیمی فرد
عشق معنایش را از دست داد
دوست داشتن
مهربانی ...
وفا ، خوبی
رنگش را باخت
نگرانِ بچه های این دوره و زمانه ام
روزی اگر بخواهند از عشق بگویند
نقاشی اش را چه رنگی خواهند کشید
رعنا ابراهیمی فرد
جای خالیِ بعضی ها درد می کند
مثل پدر
مثل مادر ...
مگر چه خواسته بودم از دنیا
شانه های پدرم را
که تا ابد بهش تکیه کنم
رعنا ابراهیمی فرد
برایم ستاره می چیدی و من خوشحال بودم
میان شب و تاریکی تو ، مهتاب بودم
هر آن غرق تماشای تو بودم آری ...
فارغ از ستاره های دنیا بودم
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
اعتماد، نه دیدنی ست
نه شنیدنی
اعتماد ساختنی ست
اعتماد را ...
با عمل باید ساخت
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
ما راه بهتری...
برای زندگی کردن بلد نیستیم
به خاطر حرف مردم حفظ آبرو می کنیم
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
رازها شوخی بردار نیستند
دلشان یک دنیا سفر کردن می خواهد
رازهایی را که نمی خواهی فاش شود
به هیچ کس نگو
اگر گفتی بدان قطار مسافرتش را
هیچ گاه نمی توانی کنسل کنی
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
پاییز آمده است
بیا...
دل هایمان را
کمی با آب باران بشوریم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
ما حاضریم
به خاطر منطق
حتی...
خودمان را هم بکشیم
پس طبیعی ست
که به جای زندگانی
زنده مانی کنیم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
همه چیز که آرزو نیست ...
آرزو باید به اندازه ی خودت باشد
نه در تنت زار بزند و نه برایت تنگ باشد
آرزوهایمان را به اندازه انتخاب کنی
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
فقط یک دست می خواهد
تو را بگیرد
و ازمیان چاه تنهایی ات بیرون بکشد
فقط یک دست...
که مهربان باشد
صمیمی باشد
بدون ریا و صادق باشد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
خوشبختی ...
یعنی اینکه بدانی
کسی که دوستش داری
تمام حواسش به تو هست
و قلبش فقط برای تو می تپد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
بخشیدمت !
نه به خاطر خودت
بلکه به خاطر خودم
تا دل آشفته ام سر و سامان گیرد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
از دور دستها ...
چمدان های عاشق را می بینم
که برای آمدن
قفل خود را می شکنند
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
پاییز منتظر است
منتظر دختری غمگین
که می خواهد ...
غم هایش را در خش خش برگها پنهان کند
رعنا ابراهیمی فرد
حس مشترکی زیر چترها داد می زند
دستهایم را محکم بگیر!
باران ...
برف ...
کولاک ...
همه بهانه است
تا چند روزی...
شانه به شانه ات قدم بزنم
رعنا ابراهیمی فرد
زندگی ...
دختری به انتظار نشسته است
زندگی ...
به دنبال آرامش ، دویدن است
زندگی ...
من خوب باشم ،تو بد نیست !
زندگی...
در کنار هم خوش بودن است
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
ناگه بادی آمد
پنجره ی دیده ی مرا گشود
با وزشی که بود زلفانم را
همراه خود ربود
آغاز زندگی ام
یک لحظه ای بود!
چشمانم را که باز کردم
در آرزو شنا کردم
رعنا ابراهیمی فرد
به خاطرم بسپارید
تاهیچ گاه رنگ سبز را
از جیب های تنهایی ام، بیرون نگذارم
به خاطرم بسپارید
تا هیچگاه...
لبخندی را که بر مرگ، می زنم
نثار چشمانِ مظلوم دیگری
نگردانم
رعنا ابراهیمی فرد
تمام غصه های دنیا رو
میشه با یه جمله تحمل کرد
خدایا می دانم که می بینی
رعنا ابراهیمی فرد
نامش عشق است
وقتی با کسی...
بی نیاز از هر چیز دیگر .. .
خوشحال و هیجان زده میشوی
رعنا ابراهیمی فرد
زندگی ...
در گذر ثانیه هاست
زندگی ...
رمز مبهم دقیقه هاست
شور شب ...
شور خنده هاست
شورِقدم زدن کنارِ ساحلِ دل است
زندگی ...
محو شدن در افق خاطره هاست
زندگی را دریاب
رعنا ابراهیمی فرد
خداحافظ پاییز
ممنونم که رنگهای سرخ و زیبا را
در برگهای درختان به ما هدیه دادی
و خش خش برگها را برای آرامشی دوباره
زیر پاهایمان فرش کردی
خداحافظ پاییز ...
رعنا ابراهیمی فرد
یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد
رعنا ابراهیمی فرد
بیا باهم
زیر برفها قدم بزنیم
من دستانم را
چتری سازم زیر آسمان
و تو گلستانت آغاز شود
رعنا ابراهیمی فرد
من به جادو اعتقاد دارم
وقتی نگاه هایت هنوز هم
مرا جادو می کند
رعنا ابراهیمی فرد
دستهایت را پر از شکوفه کن
دستهایت را
برای نوازش موهای پریشانم
در باد کم دارم
رعنا ابراهیمی فرد
صبح خواهد شد
باران دوباره خواهد بارید
هوا طعم تازه ای خواهد داد
و دستانم بی گمان ،
زیبا گلی را ...
در گلدانِ منتظر ایوان خواهد کاشت
رعنا ابراهیمی فرد
روزی که آمدی
دلتنگی هایم را در چمدانی
پشت در گذاشتم
رعنا ابراهیمی فرد
دوستت دارم
مقدس ترین کلمه ایست
که گفتنش ...
عشق را در سینه جاری میکند
رعنا ابراهیمی فرد
سایه هایمان چقدر بهم می آید
من اگر تو را
در ازدحام افکارم گم کنم
سایه ام هرگز ،
هرگز مرا نخواهد بخشید
رعنا ابراهیمی فرد
گاهی درد
آدم را مجبور می کند
به آن چیزی که نیست ایمان بیاورد
رعنا ابراهیمی فرد
سخت است
فهماندنِ حرفی
به کسی که چیزی از عشق نمی داند
رعنا ابراهیمی فرد
چرا فکر کردی
دستانم تو را می کشند؟
من برای خوشبختی ات
از خوشبختی ام می گذرم
رعنا ابراهیمی فرد
چگونه یک تن
می تواند سر پا بایستد
وقتی پاهایش را
از روی زمین بریده اند
چگونه می تواند
آسوده بخوابد
وقتی تمام
قرص های خوابش را دزدیده اند
رعنا ابراهیمی فرد
دستانم چرا سرد است
چشمانم چرا باران
ندانستم کدامین ره
مرا کرده پشیمان
سخن ها زاده شد
از دوست دارم های پنهانی
همه، پر کرد دنیا را
بوی خیانت ...
آهنگ ویرانی ...
رعنا ابراهیمی فرد
تو را یکبار ربودند
تو را یکبار ، دور از علایق ات کشتند
چرا باز ایمان آوردی!?
چرا باز ایمان آوردی به تبرهایی که لبخند می زنند
رعنا ابراهیمی فرد
شرمگین شد
نگاه های سر به زیر اندوه ،
وقتی شانه هایت را
برای تکیه دادن کم داشت
رعنا ابراهیمی فرد
تو ...
عشق را ...،
پنهان کردی برای روز مبادا
و من ...
گلبرگهایم بی صدا ریخت
رعنا ابراهیمی فرد
سَرت را بالا بگیر
سنگینیِ سَرت ، وجودت را
پراندوه خواهد کرد
رعنا ابراهیمی فرد
بوی گندم ...
بوی زندگی ...
بعد از خستگی روزمره ،
در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر پر شد
گم شد چشانم ،
در خاطرات گرم سال های کودکی
دستهای مهربان پدر ، پر بود از بوی نان تازه
رعنا ابراهیمی فرد
گاهی رفتن
واژه ی غریبی میشود
و تو باید آمدن را جشن بگیری
رعنا ابراهیمی فرد
برای یادبود ، چیزی می خواستم
چیزی که با نگاه کردنش
وجود تو را
از خاطره های گرد و غبار گرفته
پاک کند
رعنا ابراهیمی فرد
✍️
روزهای بد را تحمل باید کرد
روزهای خوب خودش خواهد آمد
رعنا ابراهیمی فرد
✍️
مگر می شود فراموشت کرد!
وقتی جوانه ها ، سحرگاهان
با یاد تو ، سلامم می دهند
رعنا ابراهیمی فرد
شاخه های اقاقیِ قد بلند
سرِ راه کودکی هایمان بود
سرِ دستهایی که به ارتفاع نمی رسید
اما بلند بلند می خندید
ما چقدر خوشبخت بودیم🌱
رعنا ابراهیمی فرد
چَشمی لابه لای فصلی که
خَزان و بارانش ،
وردِ زبانِ عاشقان است
روی نیمکت های سرد ،
زیرِ برگ ریزانِ درختان خیس
به انتظارِ دیداری ست
که هیچ گاه ...
قرار نیست اتفاق بیفتد !
رعنا ابراهیمی فرد
آدمها...
متعلق به شهری که آنجا زندگی می کنند نیستند
بلکه متعلق به جایی هستند
که تکه ای از قلبشان، آنجا جا مانده است
رعنا ابراهیمی فرد
آدمها همیشه با زخم نمی میرند
بیشترشان با درد کشته می شوند
رعنا ابراهیمی فرد
مگر می شود !؟
پائیز از راه برسد
دلی تنگِ خیابان نشود
مگر می شود
پائیز بخندد
دلِ عاشقی غَنج نرود ،
چَترش را بیاورد و
هیچ کسی عاشق نشود!؟
رعنا ابراهیمی فرد
چگونه باید گفت :
که از قانون بی رحم طبیعت دلگیرم
که من از مرگ بیزارم
رعنا ابراهیمی فرد
غوغا غروب را ...
در میان نگاه های خسته من خواهد کاشت
رعنا ابراهیمی فرد
سال نو را برایت سال نور آرزو میکنم
سال تشعشعِ انرژی های فراوان مثبت
سال امید ،،،
سال آرزو
سال رسیدن به تمام خواسته های کِز کرده
در گوشه ی دلت
🌿سال نو مبارک⚘️
رعنا ابراهیمی فرد
من زاده ی بهارم!
همان که با گلها آغشته است
همان که دستهایش نویدِ زندگی
آرامش بخشِ نگاه های حزن آلوده است
رعنا ابراهیمی فرد
دلتنگ هم نیستم
که بگویم دلم برایت تنگ شده!
اینجا هوا صاف است،
آفتاب لبخند می زند
و من یاد گرفته ام ...
زندگی ام را خودم بسازم
رعنا ابراهیمی فرد
کمی لبخند بزن
امسال بهار قول داده
خوب باشد
قول داده تمام اندوه ها را
از خیابان ها جمع کند
از خانه ها
از کوی و برزن های خاک خورده!
کمی لبخند بزن ...
رعنا ابراهیمی فرد
زیاد درد و دل نکن،بعدش یا قلبت میسوزه یا فکرت داغون میشه!
حرفهایی که از وسط سینه دربیاد به هزار و یک شکل دیگه تعبیر میشه!
رعنا ابراهیمی فرد
منتظر بهار بودم
تا سراغت را بگیرم!
تا بهانه ای داشته باشم
برای سلامی دوباره ...
خواستم بدانی
بودنت برایم زندگیست!
رعنا ابراهیمی فرد
وقتی کسی بهت گفت:
دوسِت دارم
زیاد جدی نگیر!
دوست داشتن ، با عمل ثابت میشه نه با گفتن
رعنا ابراهیمی فرد
وقتی شکست می خوری
سه کلمه هس که معجزه میکنه!
این نیز بگذرد
رعنا ابراهیمی فرد