متن رودخانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رودخانه
پا در کفشِ دریا کن
تا سنگ به سرت نخورده
رودِ ماهی ندیده!
لگدمالیِ ماهی ها
از جانبِ تو نیست
بجوش!
بجنب!
و بپا!
پابرهنه بودن
به انسان شدن
می انجامد
«آرمان پرناک»
بارها
مثل رود
از خود خزیده ام
سنگ به سنگ
ماهی به ماهی
اما
نهایت
آنچه با من ماند
در خود خزیدن بود...
«آرمان پرناک»
قابل نداشت
قلبم
عادت دارد اصلاً
به سنگ خوردن
و تپیدن
رودِ روزهای غمبارم
راضی ام
به رضایِ خشم شما
«آرمان پرناک»
مثلِ برگِ خیسِ چسبیده به سنگ
در آغوش گرفتمت
به اختیار خود یا به اختیار خود
و تو
مدام در تلاشی
برای پس زدن
اما باید بدانی
یک رود
یک دنیا
پشت من است
«آرمان پرناک»
اختیار با من است:
مجبورم مرگ را
تازه تر زندگی کنم
مانند سیاهپوستی در رودخانه
که هر چه پوستش را می شوید
سیاه تر از دیروز می شود ...
آرمان پرناک
در سینوسِ صفرِ خاک
اسیرست رودخانه
ماهی ها
جوابِ سلامِ آب را نمی دهند،
کمی اکالیپتوس لطفاً !!
«آرمان پرناک »
دلتنگم
دل تنگ کوهستان،صخره،برف،یخ،رودخانه،دل تنگ تو ای همنورد،دل تنگ خدا که چقدر به من نزدیک است..
صدایم کن ..جانم بده تا جان دهم برایت