متن زمستان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زمستان
در دامن مرگ، دلم نترس است
هر چند سرد و شکننده است
مرگ حقیقت است، نه ترسی در دلم
در هر حرکت، زمستانی خفته است
اما شعله های امید، هنوز روشن است
کاج هایِ سپیدپوش
صدایِ قیل و قال کلاغ ها مرا به خود می آورد
از جا می پرم،
گویی صد سالی به خواب رفته بودم
نگاهم میفتد به بسته یِ سرترالینِ رویِ میز
با خود کلنجار می روم که کُلِ بسته را یک جا سر ریز کنم در حلقم و...
بی تو،
یخِ این دنیای بد خلق پیشِ ما آب نشد …
باور کن بهاری که نفس های تو را نداشته باشد،
بهار نیست؛
بی نهایت زمستان است… زمستان!
زمستان،
پاییزی ست،
که کمی پیر شده است.
شعر: وریا امین
ترجمه: زانا کوردستانی
زمان در رگهای زندگیم یخ زده است...
سرمای احساس های یخ زده تا مغز استخوانم را منجمد میکند و از انبساط روح یخ زده ام تکه هایی از آن از چشمانم سرازیر میشود...
و من در انجماد زمان و سایه سکوت ساعت ها تکرار مردنم را در روزمرگیهای زندگیم نظاره...
دلنوشته وداع زمستان:
زمستان برای رفتن پا تند میکند ! گویا زیر پای مردم زیبایی هایش پایمال شده در لحظات آخر عمر نگاه غرق اشکش را برای من بجای میگذارد ! زمستان نرو لطفاً بمان من سردی دستانم را به اسم تو تمام میکردم تا کسی از دلیل سردی هایش...
وداع زمستان
زمستان برای رفتن پا تند میکند ! گویا زیر پای مردم زیبایی هایش پایمال شده در لحظات آخر عمر نگاه غرق اشکش را برای من بجای میگذارد ! زمستان نرو لطفاً بمان من سردی دستانم را به اسم تو تمام میکردم تا کسی از دلیل سردی هایش باخبر...
دوستم بدار عزیزم
همیشه که سیاهی ها پشت درمان منتظرمان نایستادند
گاهی
هم دنیا دست مهربانی خود را بر روی سر گلدان شمعدانی سفالی گوشه ی حیاط اَش میکشد
همیشه خورشید پشت ابر نمی ماند
دستت را به من بده عزیزم
بیا،باهم راه برویم تا به کوه برسیم
ابرها آن...
یک تو برایم کافی است
تا که دست هایم
سرمای هیچ زمستانی را
حس نکنند
و هیچ برفی
باغچه ی کوچک احساس قلبم را
سفیدپوش نکند
یک تو از همه ی دنیا
برایم کافی است
برای جوانه زدن
در بهاری که در پیش است
مجید رفیع زاد
در زمستانی سرد و خاموش
دست تنهایی ام را می گیرم
و در امتداد جاده ای که
وعده ی آمدنت را به من می دهد
قدم می زنم
امید برگشتنت را از من نگیر
من نیازم را
در نگاه تو می بینم
بیا تا بهار با قدم های تو
به...
بهار دست تکان داد ودور شد از من
هوا ،هوای زمستان شده است بعداز تو
رضا حدادیان
زمستان بر وجودم باریده،
گویی کوهستانی برف گیرم،
--دور از آفتاب وجودت.
زانا کوردستانی
زمستان است که بر ما هوار می شود
اگر دی باشد و آغوش کسی کم باشد
ارس آرامی
زمستان است و در آغوشت اما...
هوا مردادی وتن فصل گرما
دو دستت شال گرمی دور گردن
بپوشانم مرا از برف وسرما
✍نازی م
(بهناز محمدی)
🍂🍁🍂🍁🍂🍁
در زمستانی که عشق
در خانه نشسته باشد
گرم تر از تابستان می توان خندید
رعنا ابراهیمی فرد
پیچک عشق تو در پای دلم پیچیده است
با خیال خام داری دلربایی می کنی...
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
زمستان جان
سوز سرمایت را ڪمی ڪ.م ڪن
نمی دانی
نگین خانه ام ، مادر
ارام خوابیده
نمی دانی ڪه از سرما گربزان است؟!
ڪمی ڪم ڪن سوزت را ..!
پروانه فرهی( پرر)
۱۶ دی۹۵
در این زمستان که خودش را هم دوست ندارد
تو ای دلیل من
که تا عمق استخوان مبتلای توام
و ترانه به ترانه
اشک به اشک
رویا به رویا
بودنت را تکرار میکنم
یا تمام موانع را کنار بزن
و بیا و بهار را دستانم بگذار
یا تمام خیالت را...