متن غم عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عشق
تب کردن من دست خودم نیست.
لبهای تو آتش به دلم انداخته.
روزگارم را سیاه کرد، چشمان سیاهت.
به جهنمم کشانده، لب داغ مست تو.
چه فایده ای دارد
نگران من باشی، ولی از من دفاع نکنی؟
خیلی دوستم داشته باشی، اما من را نفهمی؟
جای خالیم را حس کنی، اما سراغم را نگیری؟
چه فایده ای دارد
در میان دارایی های تو باشم اما مهم ترینشان نباشم.
•
دلتنگ توام جانا هر دم که روم جایی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی
کاش پر تکرار بود، لحظه ی بوسیدن تو.
عاشقی قصه ی تلخیست میان من و تو.
که فقط من به تو دل بستم و تو بی خبری.
تنگ چشمان تو میشود دلم، گهگاهی.
بمان ، که مرا با خیالت توان زندگی نیست.
گاهی عشق همان،
فرصت بوسیدن لبهای کسی هست که نیست.
نیمه ی گمشده ی من،
گم شده در ته چشمان سیاهت.
همچو دیوانِ غزل، میلِ بغل دارد دلم
لیلیِ مجنون شدهست این دخترِ حسّاسِ دل
میشوم لیلای مجنونِ دلِ آوارهها
کاش روزی تو، رفو سازی دلم، زین پارهها
کاسه مشک من انقدر که غزل گفت شکست
کاسه مشک من آن روز تو را دید و شکست
کاسه مشک من انقدر پی تو بود و دوید
که خودش گفت که من بشکنم و خوب شکست
کاسه ی چشم من این بار ، تو را دید و شکست
چه شکن...
ای چشمتو سیارهو ای زادهی تبریز
لبخند بزن بر منی حیران غمانگیز
من رعیتو تبعیدو سر افتادهی صد حرف
تو دوختِ شهی خنده کنان مثل فرنگیز
لبخند بزن تازه بمان مثلِ گل یاس
غرق تو ام این عشق نه جرم استو نه جایز
زلفت چو شبو پیچو خمش موجِ خروشان...
نگاه کردی و قلبم، میان چشم تو گم شد.
چشمان تو برده دل و دین و همه دنیایم را.
آمدم ، دَر زدم
هیچ کس نبود،
غیر از دل تنگی.....
عادت بخت من نبود، آن که تو یادم آوری
نقد چنین کم اوفتد، خاصه به دست مفلسی
صحبت از این شریفتر صورت از این لطیفتر
دامن از این نظیفتر، وصف تو چون کند کسی
خادمهٔ سرای را، گو درِ حُجره بند کن
تا به سر حضور ما، ره نبرد موسوسی...
عاشقت شدم
در یک لحظه.
نه با واژه،
نه با لمس ،
فقط با نگاهت،
وقتی جهان
از قابِ چشمانِ آبی تو عبور میکرد.
و انگار
سفر کردم
بیهیچ گذرنامهای
به دلِ ایتالیا
میانِ سایهروشنِ خیابانهای سنگفرش شده،
میان قهوههای تلخِ صبحگاهی،
میان پنجرههایی که همیشه آفتاب دارند.
چشمانت،
آبی...