متن غم عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عشق
چه ها داری میان آن سیه چشمت...
که ویران کرده قلب عاشق ما را...
مرا....
ببر به جایی که
هوای تو
نیست....
با یه چشمک میبری، دین و ایمان مرا....
انتظارت چیست، مرا باز مسلمان دانی...
تا صبح، قطره قطره به روی مزار خود
بی تو شبیه شمع، سراپا گریستم.
وقتی که زد به سینه ی من ماه دستِ رد
با چشم های غرق تمنّا گریستم
عشق را در فیلم ها تماشا کردیم و در کتاب هاخواندیم در واقعیت رویا بافتیم…
گر چه دیدم همه عمر،
همهمه عالم و آدم ، امّا:
دیدار به پایان نرسد تا تو نیایی
سر به این دیووانه ی بیمار هم گاهی بزن...
که به جز اغوش گرم تو، درمان نشود...
شانه میخواد چکار، آن پریشان موی تو...
تا دو دست عاشق من هست، شانه میخواهی چکار...
من ندانم که تو کیستی و کجایی ولی...
دانم این قلب گرفتار نگاه تو شده...
هر چه کردم تا رهانم دیده را از
موج چشمانت نشد.
این چه طوفان بود که ویران کرده
مژگان مرا
شوقم از آغوششیرینها و لیلیها گریخت
شور دنیا قدر شیدایی من میدان نداشت
وقف
از همان اول خرد با عشق چون پیمان نداشت
داستان خضر و موسی تا ابد سامان نداشت
شوقم از آغوش شیرینها و لیلیها گریخت
شور دنیا، قدر شیداییِ من، میدان نداشت
از قضا دل بر کسی بستم که خود دلباختهست
دل ولی بر باخت دادنهای من ایمان نداشت
چشم...
جز لب ناب روی تو...
بوسه زنم بر لب کی..؟
عجب بی تو پریشان است حالم...
پریشانتر از ان زلف پریشانت...
آنکس که نگاهش،
پریشان بکند قلب مرا،
مثل تو کیست..؟
بر در بیگانه نزن...
خانه ی تو قلب من است...
به تماشای تو قانع شده ام هر شب و روز...
چون که دستم به موهای پریشان تو هرگز نرسد...
نه بدبینم نه خوشبینم تو را با چشم دل دیدم
نمیدانی نمیدانم چه شد ای گل تو را چیدم
گر به کوهی گذرت خورد به فرهاد بگو
شوقِ شیرینِ تو در شورِ ادیبانه ماست
مثل چشمان سیاه تو، پیدا نشود
حتی به خــــواب...