متن غم عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عشق
بهشت من سیه چشمان مست و عاشقت بود
که بر من بستی اش، کل جهانم شد جهنم.
خسته ام، دیوانه ام، درمانده ام.
جز آن سیه چشمان تو، نیست درمانی مرا.
در زیر آوار خاطراتت،
چه جانها که نداده ام من.
بر شانه ام بار گران باشد
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم ! او فقط باشد!
من بی توقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم ، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به...
کرده رسوا قلب ما را،
آن سیه چشمان تو.
جان به لب
جانم به لب رسیده، ای عاشق رمیده
تا کی ز درد هجرت، گریانِ هر دو دیده؟
دیگر مرا توان نیست، بعد از تو تاب ماندن
چون شمع نیمهجانم، در خلوتی خزیده
هر شب به یاد رویت، اشکم چو رود جوشد
دل از فراق مهرت، بیجان و قد...
بر عـشق تـو ام دچار می فهمی تو
این دل شده بی قرار می فهمی تو
شیدا صـــفتم ولی چـو حلاج مرا
غم می کشدم به دار می فهمی تو
وتو میدانی هرگز معنی سفسطه عاشقیت
آن چنان است که مرا وادی سرگردانیست
و دروغهایت شیرین
که گوش شنوایم را ناشنوا کرد
نیمه ای از قلب من در چشم تو افتاده گیر،
نیمه ی دیگر پی چشم انتظاریِ تو مُرد.
به کام دل نمی گردد جهانم،
اگر در روزگارم تو نباشی.
دگر رسوای عالم شد، دل دیوانه ام بی تو.
چگونه داغ این رسوایی را، بر دوش خود گیرم.
کاش میشد تپش قلب من و
چشم سیاه تو به هم ربط نداشت.
خـوشا همراز دل من باشم و بس
همیـشه سـاز دل من باشم و بس
چو بلبل نغمه خوان گردم اگر که
تو را طـــناز دل من باشــم و بس
می کند رسوا دو چشمانم که دارم عشق یار
زخم در جان می نهد اندوه هر دم بیشمار
ردّ عشوههایت
غوغا میکند مدام
در گذرگاهِ عاطفهام
درگذر از اشتباهم و
برگرد کنارِ دلم!
شام تا شام
بر بلندای بامِ بخت، ببین
بسترِ سرد از نبودت را
و با سوسوی ستارگانِ محبّت
بلرزان دلت را
به حالِ دلم!
خاطرات آن سیه چشمان مستت
بد به جانم کرده ریشه
قاتل جان من شده
خاطره های چشم تو.
کشیدی بینمان دیوار سنگی
نکردی لحظه ای حتا درنگی
نشان کردی مرا با تیر مژگان
ولی کُشتی مرا با تیر جنگی.