متن چای
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چای
دلتنگ باشی...
آشوب باشی...
دلسردم باشی...
چ شود!
مث چایی میشی..
همون چای سرد تلخ ک نگاشم نمیکنن!
نویسنده: vafa \وفا\
زندگی از بسکه ویران کرد رویای مرا
چای دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
قسمتم ساحل شد و جان کندن آیا می شود؟
می شود؟ بر من ببخشی باز دریای مرا
عقل و روحم را سیاهی ها به چالش می کشند
می کند پر نعش یک دیوانه شب جای...
روزگار بالا و پایین دارد
خنده و اشک را به روزها و شبهایمان می دهد
آفتاب را در آغوشمان می گذارد
ماه را به چشمانمان هدیه می دهد
ولی دل گرمی میخواهد
ثانیه های بیداری مان
تا دستانمان یخ نکنند
و دلمان نپوسد
و گرنه همه اش می شود عادت...
چای مینوشیدم
یادش افتادم
ّبغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد..!
همه با تعجب نگاهم کردند..!
لبخند تلخی زدم و گفتم چقد داغ بود...!
چای در غم تو از دهن افتاد
سرما بهانه بود!
ارس آرامی