متن افسوس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات افسوس
افسوس که عشق ، ویران شده دیگر
عاشق از معشوق گریزان شده دیگر
آرزوهایی به سر پرورده بودیم
همه به دست غم ها مدفون شده دیگر
گرگ و شغال آمده از کوه ها به شهر
آهو سوی بیابان فراری شده دیگر
معشوق عشق عاشق ، همه ثروتش بود
تاراج گشته...
عشق به دل یار که نازل شدنی نیست
یک آیه بگویید دلم ، دل شدنی نیست
بیهوده نکن بحث، چنین است و چنان است
این عاشق دیوانه ات عاقل شدنی نیست
باید بپذیرم که اسیرم بپذیرم
زندان پدر سوخته منزل شدنی نیست
من با غم دوریت، مگر می شود ای...
چه کنم با غم خویش؟
که گهی بغض دلم می ترکد،
دل تنگم زِ عطش می سوزد،
شانه ای می خواهم که
گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست !
آیه آمدنت
آغوش که با فاصله نازل شدنی نیست
یک آیه بیارید، دلم، دل شدنی نیست
بیهوده نکن بحث، چنین است و چنان است
این عاشق دیوانه ات عاقل شدنی نیست
باید بپذیرم که اسیرم بپذیرم
زندان پدر سوخته منزل شدنی نیست
من با غم دوریت، مگر می شود ای...
یادِ تو،،،
دردی ست مچاله!
میان قفسه ی سینه ام
آغشته با یک تنهایی ی بی پایان!
حالا،،،
تمام روز
کارِ من شانه کردنِ
موهای سیاهِ تنهایی ست...
و لاک زدن،
به ناخن های کبودش تا،،،
فراموشم شود
کابوسِ تنهایی.
افسوس!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
عشقت گذشت از من و با من وفا نکرد
گُل حق عشق را به زمینش ادا نکرد
قلبم چه پیر شد به ره چشم تو ولی
موی سپید ، رنگِ دگر با حنا نکرد
گفتند عشق، روی خوشی دارد و هنوز
یک روی خوش برای نمونه به ما نکرد
من...
ای دل چرا حال مرا امشب نمی بینی
حال دگرگون مرا در تب نمی بینی
این دردهایی را که من در سینه ام دارم
از دست این معشوق لامذهب نمی بینی
غم در دلم بیداد کرده بغض در سینه
جانم رسید از دست غم بر لب نمی بینی؟
این زجرها...