متن خاطرات عاشقانه

خوابای تو بهار
پاییزای تب دار
بوی زمستونا
گنجیشکا و جیک جیکای مَستونا
مستای خیابون
خنده های پُرسون
آتیشای قلیون
شرابای کهنه ی تاکستونا
همه یه چیز گفتن خوندن ره رفتن
تو گوش هر دلی جز یک دل اونم بوده دل من
موندم اسیرِ عشق تو
بستم لب از ،جز...

به حالِ سنگی می‌مانم
میانِ رودی خشکیده
تو رفته‌ای
اما خاطراتت
همچنان در جریان...

می‌شوم شاداب، با یادِ شرابِ بوسه‌هایت
می‌شوم همواره یارِ مهرجوی خاطراتت

دشتِ احساسِ مرا پر کرده بوی خاطراتت
شورِ قلبم می‌تپد در، آرزوی خاطراتت

شک نکن هستی دمادم، در میانِ باغِ جانم
بس شمیمِ مهر دارد، جامِ بوی خاطراتت

هر شب در اتاقم خاطراتت را دار میزنم..

ناظم حکمت:

من هنوز گاهی یواشکی خواب تو را می بینم !
یواشکی نگاهت می کنم ، صدایت می کنم ...
بین خودمان بماند اما من هنوز
تو را یواشکی دوست دارم ...!

دلتنگی‌ام می‌گوید که زندگی بدون تو، رنگ و بویی ندارد. چشمانت، مانند خورشید بود که همیشه تاریکی‌ها را روشن می‌کرد.

با تو بودن هر روزش، روز عشق است
ولنتاین تنها بهانه است تا این روز زیبا را جشن بگیریم و با هم خاطرات عاشقانه ی مشترکمان را مرور کنیم. ولنتاین مبارک عشق من