متن قلبم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات قلبم
در امتداد ثانیه های سرد انتظار
بی تابانه تو را می خواهم
ای کاش چشم هایت
شاهد بی قراری هایم می شدند
که چگونه قلبم
برای بودنت پر می زند
کجایی که دلم می لرزد
برای این همه تنهایی
بیا که می خواهم
میان تابستان آغوشت
پناه بگیرم
مجید رفیع...
جز کِرم ریختن
کار دیگری ندارند
کرم های برون مغزی
آن ها برای قلبم
نامِ دیگری
دست و پا کرده اند
که هرگاه صدایش می زنند
فشارش می رود بالا
منفجر می شود
مثل مین !!
«آرمان پرناک»
حرف ها در گلو دارد
آنقدر که دارد خفه...
چمدانم
می کشد زیپِ دهانش را
می کشد دستم را
باید بروم
می دانم پشتِ در بودی
شنیدی صدای باران را
می دانم پشتِ پرده بودی
زیر زیرکی می پاییدی
ردپاهای کشیده ی خیس را
باید بروم اما
حس می کنم...
دست ها، پاهایم را
پاها، دست هایم را...
چشم بسته
زیرِ ساعت دیواری
به تکه هایم
به بال در آوردن
به بیرون از پنجره فکر می کنم
دست روی هر چه گذاشتم
پا روی هر چه گذاشتم
چشم روی هر چه گذاشتم
مین بود و مین بود و مین ......
ابریست قلبم، ایست کن، چتری به چشمم نیست /
سنگِ مزارم را فقط گاهی نگاهی کن
«آرمان پرناک»
نمی گویم موهای سپیدِ مانند آبشارت به زیبایی برف است
نمی گویم چشمان رنگ ماهت برایم آشناست
نمی گویم یک دل که سهل است،صد دل قربانی نگاهت کردم
When I see your charming Zulfan, my heart melts...
It breaks my heart when I see that sad smile of yours...
My heart trembles when I see your height...
I think this is the miracle of your gray eyes;
I named it love...
وقتی زلفان دلربایت را میبینم دلم هری...
I love you, the one who didnt see you;
Maybe I saw you and I dont know if you are going to be the reason for my breath...
دوستت دارم کسی که ندیدمت؛
شاید هم دیدمت و نمیدانم قرار است بشوی دلیل نفس هایم...
به هر درختی می رسم
مرا بغل می کند
حس می کنم این جنگلِ تنها
صدای خش خش ِ قلبم را می شنود
«آرمان پرناک»
می کَنَد
پُر می کُند
می کَنَد
پُر می کُند
در قلبم انگار کسی
قبر می کَنَد و پُر می کُند
کسی دارد مرگ را زندگی می کند
«آرمان پرناک»
ابریست قلبم، ایست کن، چتری به چشمم نیست
سنگِ مزارم را فقط گاهی نگاهی کن ...
آرمان پرناک
ببخش بر چشمم
کمی از
گرمای اقیانوسِ چشم هایت
تا نجات یابد
نهنگِ قرمزِ منجمدی...
«آرمان پرناک»
هر چه می کشم
از قلبم،
این پیپِ خجالتی است
که حرف ها را
آنقدر در دهان خود نگه می دارد
تا دود شوند
«آرمان پرناک»
من مست و تو بی خانه
دور از من و دیوانه
ما کی رسیم لانه
کو خانه و کاشانه
من عاشق و آواره
هر شب در میخانه
دنبال تو میگردم
می سوزم از این دردم
تو هر چه که هستی کاش
در زندان قلبم باش
دل فقط تو می خواهد...
آرزو بود آن چه از دل گفته ام/
حسّ غم، در سینه ام، انبار شد/
آرزو مانده، به قلبم؛ تا که دوست/
بشنود حرفِ دلی که: خوار شد/
زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)
آرزو مانده به قلبم تا که دوست/
بشنود حرفِ دلی که: خوار شد/
خارِ غم در پای قلبم می رود/
هرکجا پا می نهم پُرخار شد/
زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)
قلبم
همیشه عاشق« چنگال» توست
چنگ بزن
زخمیِ بی جان افتاده« درمان» می شود
علیرضانجاری(آرمان)
«خیال عاشقی»
خوشم ،کنارِ خیالت دوباره من مستم
که در به روی همه غیر از عشق تو بستم
خوشم کنارمی و با منی و در قلبم
چه خوب بعد تو از چشم دلقکان رستم
تو نور عشقی و تابیده ای به سمت دلم
میانِ هاله ای از تو ، گیاه...