متن آرمان پرناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرمان پرناک
تنها یک پلک دیگر
تنها یک پلک دیگر
تنها یک پلک دیگر
تا روشناییِ جنگل
تنها یک پلک دیگر
پسرم!
نترس!
تنهایی تو را بغل کرده است
«آرمان پرناک»
آرام باش و
دستت را به من بده
نمی خواهد
خاطراتت را به خط کنی
یا هجاهجای دردهایت را تقطیع کنی
چشم هایت
همه چیز را گفته اند
چشم هایت،
امانت دار خوبی هستند
«آرمان پرناک»
خوبست!
برایش شال بباف
کلاه بباف
قصه بباف !!
خوبست لااقل,
یک سرنخ خوبی,
یک سوزن از تو,
به یادگار دارم,
سوزنی که
قلبِ پاره ام را
پاره پار ه تر دوخت ...
«آرمان پرناک»
آنقدر پُرم از تو که بارم نکنی /
آنقدر شبم تیره که تارم نکنی /
یکبار نشد قلب مرا گرم کنی /
یکبار نشد ابرِ بهارم نکنی ...
«آرمان پرناک»
نه! /
درست گمان کردی! /
برایت غریبانه آشنام/
کمی کنار بزن برف ها را /
منم! /
همان مترسکِ قدیم /
که زمستانِ نبودت /
از او /
یک آدم برفی ساخت
آرمان پرناک
دیر /
ولی فهمید /
تنها کلاش /
رویش کراش دارد /
سربازِ برجکی که داشت /
لب مرز و مرد شدن را /
به هم گره میزد !!
«آرمان پرناک»
شیمبورسکا
راست می گوید
«هیچ چیز تغییر نکرده است
فقط تعداد آدم ها بیشتر شده است»
در کنارِ روتوش
و سندرومِ زبانِ بی قرار،
این روزها
کافه ی خودآگاهی را
با دودِ سیگارِ «به جهنّم» پُرکردن،
یک ارزشِ روشن به حساب می آید.
«آرمان پرناک»
پای پاییز مانده ام یک عمر /
و عینک های دودی /
آفتاب را فراری داده اند /
باران ! /
چتر مرا /
محکم نگهدار /
می خواهم /
دورِ هر برگِ زرد برقصم ... /
«آرمان پرناک»
کنارِ توأم /
تا هر چقدر دوست داری /
ترشرویی کنی /
هر چه بیشتر، دلم تنگ تر، /
آلو جنگلیِ من !!
«آرمان پرناک»
نامم چیست؟
من،
یک فراموشکارم
و تاریخ می گوید
خودروی بی سرنشین
که پشتِ هر چراغ قرمز
سبز می شود...
«آرمان پرناک»
نزدیک
نزدیک است
چقدر نزدیک است
آسمان،
به لنزِ دوربینم
آنقدر که می بیند
گلبول های سیاهم را...
«آرمان پرناک»
چه رمانتیک است /
رسیدنِ باد /
به مانتوی ((«چشم دکمه ای»)) /
و تاکسی های شهر /
که لبِ پیاده رو
یک
به
یک
غش می کنند /
و چه رمانتیک تر است
سکوتِ من
و
سکوتِ خیابان !
«آرمان پرناک»
این روزها
تمام عسل ها
طعم پیاز می دهند
خرسِ خفته!
چیزی از دست نداده ای !!
«آرمان پرناک»
شکایت /
شکایت /
شکایت /
... /
بیشتر بگرد /
لای پرونده هاست /
ندیدی ؟ /
دیدی ؟ /
دیدی ندیدی ! /
این همان زندگی ست که می گفتم /
آرمان پرناک
هیچگاه اهلش نبودم /
چشم باز کردم /
در بازی بودم، /
بازی ام دادند مرا /
برادرانی /
که چشم بستند قایمم کنند ... /
«آرمان پرناک»
این روزها /
در زیرگذرِ تن /
ترافیکِ فلسفی سنگین است /
روگذرها /
که همیشه در دست تعمیر...
«آرمان پرناک»
تلاشِ تو /
در افتادن از چشمم /
مثل این عصای بی اعصابِ پیرمردِ پیاده رو /
ستودنی است /
باشد بیافت /
بیافت باشد /
اگر به شیشه ی ماشین برنخورد، /
هنوز هم اشکم /
از قطره ی باران غم انگیزتر است .../
«آرمان پرناک»
پلکی بزن فانوس دریایی
غم، بادبانم را به طوفان داد
در چشمِ برمودای تاریکی
نفتی ترین پیراهنم جان داد...
«آرمان پرناک»
پر از سردرد /
و تراشیده ام /
سر را به پای ماندنت /
دلبند! /
همراه باش /
که بند بندِ پوتینم درد می کند...
«آرمان پرناک»
شالت به ضربِ باد می رقصید /
کاجِ پُرآوارم زمین می خورد /
شالم به دورِ درد می پیچید /
«من دوستت دارم» زمین می خورد...
«آرمان پرناک»