متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
زیبا زیاد بود اما دنیا
شبیه تو نداشت
دلتنگت که میشوم
من میمانم و خاطراتی که باهم رقم زدیم...
میدانی؟
تو دلیل تمام خوشی هایی بودی که با من بود...
و این یعنی زیباترین زندگی در کنار کسی که دوستش داری...
با این حال...
دلیل اتفاق خوب زندگیم
اگرچه با رفتنت دلم را لرزاندی
اما، همیشه بهترین آرزوهایم...
تمام بسترم هوای عطر تو دارد
ولی..
جایِ تو خالیست
🔹 [ سردار ]
https://gerdioz.blog.ir/...
پارسال این موقع فکر میکردم خوشبختی در آینده ست اما حالا چه تلخ می فهمم خوشبختی روزای خوشی بود که با تو گذشت و خاطره شد 🖤
برگرد و بمان ..
اصلا بخاطرِ من نه
حالِ گیاه خانه تب دار است
نگاه پنجره مشکوک و.....
ماهیِ حوضِ کوچکمان غمگین است
امّا اگر آمدی ....
کمی هم به من سر بزن
حال من هم رو به ویرانی است
در پزشکی دردی وجود دارد به اسم درد فانتوم؛
بهش درد خیالی هم میگن
اما خیالی نیست ، واقعا درد می کند
بیمار واقعا درد می کشد ولی از جایی که دیگر نیست؛ دستی درد می کند که قطع شده، انگشتی درد می کند که جایش بین تمام انگشتانش خالیست،...
جمعه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ در غرب،
جمعه سیاه(بلک فرایدی) نام گرفت
خواستم بگم تو نباشی
همه جمعه ها واسه من سیاه هستند🖤
در اتاق کوچکی در ساختمانی متروکه ؛
پشتِ شیشه ی ترک خورده ی مِه گرفته ای
در دمای منفیِ ۴۲درجه شب
\ تو را به انتظار نشسته است... ! \
اگر خیلی دیر کنی همانجا ،
کف همان اتاق ...
و برای همیشه دفن خواهد شد...!
\گم گشته در خاطرات...
دلتنگی هایم ..
مثل کفشهای بزرگ کودکی هایم بود ،
که پدرم
بعد از دیدن چشمهای خیسم می خرید
و هر سال ..
با گریه های سال بعدم اندازه ام میشد ..!
تو هم
اگر نمی آیی نیا
فقط به اندازه دلتنگی هایم دست نزن!
از زمانی که به تو دل دادم، دیوانه ای بیش نیستم.
اما با تو دیوانگی هم ظاهر زیبایی پیدا کرده است!
و هیچکس نمیداند که من
ذره ذره نابود میشوم در این دیوانگی و روح زخمی ام، هرروز ناتوان تر میشود برای نگهداری جسم نیمه جانم...
دوریت واسه قلبم خوده درده 💔🥀 یادت منو باز دیونه کرده🥀
چند خط با تو زندگی کردم
من چه خوشبختم و حواست نیست
فاصله از دلت نمیگیرم
دوستت دارم و حواست نیست
فکر کردی تمام خواهد شد
با نبودت تمام خاطره ها!!
بیشتر از تمام آن ایام
من تو را دارم و حواست نیست
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
عشق اهورایی
ای باد !
ببر قصه ی تنهایی من را
تا یار بداند
غم رسوایی من را
چون قاصدکی نامه رسان شد
گویم برسان
شعر پریشانی من را
چون یار خیالش شده آسوده ز عشقم
با قافیه ی تلخ بگو راز
شکیبایی من را
من نیز اگر ساکت و...
تلخ ترین قسمت عاشقی
اونجایی که شاهد مرگش باشی
فکر میکنی امروزم قراره عین روزهای دیگه ببینیش اما.....🖤
ای کاش که میشد فریادی بر آورد
از شدت اندوهی که نقطه پایان ندارد
دردیست در این سینه رنجور
خون می گریم از آن و درمان ندارد...عبیرباوی
دلتنگی هایم شعر می شود!
همه می خوانند اما،
آن که \نمی خواند\
--تویی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)