متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
اونجایی میفهمی به یکنفر تا مغز و استخوان مبتلا شدی که همه حس های بدِ وجودت،با دیدن نوتیفش از بین میره اون لحظه که کافیه بودنش حس بشه،مثل ذوقِ یه بچه واسه
رفتن به شهربازی ،همه قلبت میخنده . بعضی وقت ها شما زمانی میفهمید یکنفر واستون مورد علاقه شده...
صبا زیباترین واژه سحرگاه است روان و زلال
می وزد ، خورشید را برای گرما بخشیدن به نگاه سرد زمستان صدا می زند آنگاه روزنه ای
از نور روی پنجره اتاقم می نشیند من به استقبال خاص ترین روز خدا لبخند می زنم پنجره را باز می کنم با آوای...
ساده می گویم !
گاهی خیالت ، خیالم را می شکافت
گاهی خاطراتت ، تنهایم را در آغوش می کشاند
و
گاهی بودنت ، عمر بخیلِ ایام را کوتاه می کند...
رادیو زر صدا همراه با فردا است .
سرما به قدری بود که ماهیت باران راهم عوض کرده بود.درون خانه هوا سرد تر از کوچه و خیابان بود.لباس سفید کوه رو به رو، هوای ابری،دانه های بی قرار برف...گویا پایان سفر پدر و مادرم با پایان سفر دنیایِ کسی دیگر و رسیدن به مقصد ابدی اش مطابقت داشت....
نمیدانم کدام درد بزرگتر است؛
دردی که آنرا بی پرده تحمل میکنی،
یا دردی که به خاطر ناراحت نکردن
کسی که دوستش داری
توی دلت می ریزی و تاب می آوری!
هیچکس نمیداند فردا بوته های خار را چه کسی در زمین خواهد کاشت و نور را چه کسی درو میکند!
اما میدانیم فردا هم از پس هر زنده بودنی زخمی هست، شکستی هست ، اشتباهی هست و در نهایت ادامه دادنی هست.
امروز را مُرده ها نمیتوانند بخوانند ؛ پس...
🍃بین شکاف پنجره ها
لای چین پرده ها
توی گنجه ها
همه جا را بگردید
فاصله ها نمی آیند بنشینند روی میز،
روی طاقچه،
اول کمین می کنند در لایه های زندگی،
مثل موریانه می جوند تار و پود آن را
و پس نرم نرمک نمایان می شوند،
بگردید
پیدایشان...
اسفند را باید بو بکشی
نباید با کفشهای کتانی آن را بدوی
باید با پای برهنه بر سینه اش قدم زنی
باید آن راحس کنی
مزمزه کنی
اسفند را باید ورق زنی در سکوت
به لحظه هایی بیاندیشی که ترک خوردی
به لحظه های که با کلامی ، حضورمعناداری
دلت...
نه به سبب ربطی دارد،
نه حتی به نسب،
نه به قرب و بعد مکان،
نه به طول زمان ،
نسبت های قراردادی را بی خیال.....
این را دل و احساس می گوید:
آن کس امیر قلب توست،
آن کس مجازست بر بلندترین شاخسار دلت
آشیانه سازد که با او...
زندگی های اسلایسی
و لحظه های دستچین ارزانی خودتان
ما دلمان سادگی می خواهد
آدم های بی حوصله و به هم ریخته ...
زنی که خانه داری،
و دغدغه های روزمره فرصت بزک کردن به او نمی دهد
مردی که به خاطر مشغله ذهنی یادش رفته نان بخرد،
قبض برقش...
یاد قدیم
قدیم حریم خصوصی مونهه
حتی حمومشم عمومیه ولی
چشم هیچکسی هرزه نهه
اونروزو پای کسی جلو کسی درازنهه
ولی پشت پازدن هم هیچکسی بلد نهه
اونروزو برگروچنچه و بختیاری مونهه
ژله و پای سیب نهه
اوج کلاس سفرون سبزی و اش و ترشیه
اونروزو رنگ سال نهه ،مانتوی...
نه سرما سرمای آن روزهاست،نه حال ما مثل گذشته ست ما گول خوردیم. فکر کردیم گوشی هوشمند دست بگیریم و با انگشت تصویرهای حیرت انگیز را جا به جا کنیم همه چیز ساده تر و هیجان انگیزتر می شود. ولی گیر افتادیم. زمان از دست مان در رفت. همه چیز...
قبری حفر می کنم و تمام آرزوهایم را دفن می کنم تا بیهوده بر بالین مرده ورد عافیت نخوانم....
عاشق شدن زیادم سخت نیست
کافیه یه نفر وسط غمت بیاد و همدم دلت بشه
حرفاتو نگفته بخونه و با حرفاش خنده رو مهمون لبت کنه
تعهد موندن بده و بگه تا تهش باهاته
قول بده که دلتو نشکنه و همپای دیوونه بازیات باشه
یکار کنه که هر چی سرت...
مراقب کلماتی که در قضاوت آدما بکار میبریم باشیم
بعضی حرفا که روی دوش مخاطبمون میزاریم خیلی سنگینتر از توانشه له میشه از پا میفته .
حرفایی که میتونه یه نفرو تا صبح بیدار نگه داره و متکاشو از اشک چشمش خیس کنه
قضاوتایی که آدم رو از آدم مایوس...
گاهی هممون به خودمون یه بوسه
یه آغوش گرم ؛یه حس محبت آمیزکه بتونه
توی این آشفته بازار دلمون رو آروم کنه
بدهکاریم ؛دل بی قراری ما دیگه ربطی عصرای جمعه نداره...انگار جمعه ها دلگیر نیست این دله ماست که گیره....
؛دل ِ دیگه
گاهی هوس چیزای میکنه که
برای...
همیشه یاد گرفتیم به جنس زن بگیم ضعیف و وقتی یک زن موفق میشه یا قدرتمند بهش میگن دختر متفاوت،یک زن مستقل اما اینجور نیست..
جسمی که با تعداد استخوان های معمولی خلق میشه و تو یک شرایط خاص گاهی درد هایی رو به خودش میبینه که هیچ جسمی توانایی...
داشتم فکر میکردم چرا بعضی وقت دلمون فرار کردن از تنهایی میخواد؟احساس میکنم اینها برای این هستش که ما تا مدت ها تصمیم میگیرم یه نقاب روی صورتمون بزنیم و واسه ترس از قضاوت بقیه،واسه هراس کم اوردن از آدم ها یا نگرانی بابت این مورد که بقیه چی قراره...
ما مدام در حال مقایسه کردن خودمونیم و مدام فکر میکنیم که واقعا مرغ همسایه امون نه تنها غاز هستش بلکه شده و ما همیشه به هیچ جا نرسیده ایم.
جالبه هم تا میایم یکم فاز غم میگیریم،جلومون اسم ادم های موفق رژه میره،تصورمون از بقیه راجبمون پررنگ میشه و...
می دانم که دیگر دیدن تو ممکن نیست!!
می فهم که این تقدیر روزگار من بود که تو نداشتم باشم
هنگام وداع با قبر تو لبخند میزنم و با تو خداحافظی می کنم با زخم کهنه ای که بر دلم نشسته است
محبوب آسمانی من، نگرانم نباش
من خوبم فقط...
خانه مان به همان شکل مانده
هنوز همان عطری دارند که عاشقانه میخوانند
هنوز تمام خاطراتت با من همخانه هستند
همینکه مات می مانم از خاطرم می گذری
هزار بار در این خانه می میرم
چرا که تمام خاطراتت در این خانه منزل گزیده اند
یکبار به یاد دارم اینجا...
می گویند تکه ای از ماه گم شده...
مگر چقدر دور رفته ای ؟