متن دوری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دوری
فراق و دوریت دیوانه ام کرد
چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدایی
که با هر آشنا بیگانه ام کرد
چه خوش باور است ؛
فاصله را می گویم
خیال می کند این دوری تو را
از خاطرم پاک می کند ؛
هرگز ؛ هرگز!!..
یادت نه رفتنی است نه
فراموش شدنی
تو ماندگاری ای عشق
فاصله را دوست دارم
چون شوقِ دیدارت را
در تقویم و روز شمار
لحظه...
از دور میبوسم تو را ای عشق بی همتای من
شاید که با این بوسه ها کمتر شود این فاصله
نسرین حسینی
به اشک و زخمه ی مِضراب عاشق
به داغ لاله و قلب شقایق
به چشمانی که چون
ابر بهار است
به نام عشق
به نام مهربانی
بمان با من
بمان با من تو ای دوست
بخوان آهنگ دل
آهنگ بودن
به نام جام پر از باده و می
به رنگ...
به قول خودت که همیشه میگفتی هر چیزی حدی دارد
تکرار میکنم!
هرچیزی را حدی است
همچون رفاقت ، عشق ، و حتی جفا
و حد دوری و جفای تو آن است که مرا دلتنگ کنی
نه اینکه دلسنگ!
میپندارم جفایت از حد گذشته که این چنین دلم به سنگ...
کاش میدانستی؛دوریت!نه تنها دلبستگی ام را به تو کمتر نکرد،بلکه بیشتر از هر زمانی حال و هوایت تمام وجودم را به خود پیچیده است.
✍سارا عبدی
گرچه دوری سخت آزارد مرا، ای نازنین
طعم آغوش و لبت ، هنگام رفتن دیگر است. حجت اله حبیبی
گذشتی از من و رفتی چه آسان
مرا دادی به دستان زمستان
مگر شب بوی باغ تو نبودم
چرا پرپر شدم در باد و بوران
شهناز یکتا
جای خالی توروحس میکنم کنارم آخ دلتنگی وغم دوریت میده عذابم
کاش می شد روی ماهت رو نگارم من ببینم
روزها وساعت ها کنارت بنشینم
من باشم و تو و موج دریا و ابر باران
دور از همهمه وچشم ها خدایا میشود
ماه می داند و من ،حال مرا دور از تو
امشب قلبم عمیقا درد میکرد ، انقدری که رگه های درد در بند بند وجودم رخنه کرده بود ، این درد برای امروز و دیروز نبوده انگار سالهاست با من هست ! فقط مشکل اینجا بود که دلیل اش و پیدا نمیکردم ...
من راه های مختلفی و در زندگیم...
وقتی دوری
دوست دارم
به وقت هایی که باد
به موهایت می پیچد
و درِ گوشی
سلامم را می رساند
دوست دارم
تو را...
در ساعتی که ماه
را سر به هوا می کنی
و به چشم نظرِ آستینم
طعنه می زنی
یا به وقت خواب شب بوهای...
گویی که
عالمی غم
از دوریت کنارِ هر خنده ام نشسته
ای عشق !
ای تو مرهم !
بر قلبِ غصه دارم
گاهی
به خنده گِریم
گاهی
به گریه خندم
بی تو ، تو ای همه جان!
با من بگو کجایی؟!
روزم چو شب سیاه است
آبِستنِ غم و درد...
تو رفتی گلشن دل چون خزان شد
به سینه دوریت درد نهان شد
هوای با تو بودن کرده ام باز
کجایی غصه با من همزبان شد
بادصبا
این دل، به هوایِ تو غزل می خواند
از دوریِ تو ابر، شده می بارد
ای سروِ خرامانِ من ای عشقِ نهان
با من تو بمان، دلم تو را می خواهد
بادصبا
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
بادصبا