متن شور عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شور عشق
شب که با زلف تو پیمان سحر بستم و رفت
دل به تاراج غم و درد و خطر بستم و رفت
آن نگاه گذرا آتش در جان انداخت
چشم در چشم تو یک لحظه اگر بستم و رفت
هر چه از عشق تو در سینه نهان داشتهام
در غزلهای پر...
من برای بوسه از لبهای مست ،
حاضرم جان بدهم...
جان که ارزانی تو ،
دین و ایمان میدهم...
در دل شب، نالهی دلدار میسوزد مرا
چون شرر در خرمن گلزار میسوزد مرا
چون صبا بر گل گذر کرد و نگاهی کرد و رفت
یاد آن دیدار در دیدار میسوزد مرا
ماهتاب از پردهی ابر سیه بیرون زند
چشم آن مهپیکر بیدار میسوزد مرا
در غم هجران تو ای...
اول تویی آخر تویی باشی تو سردار آرزوست
عشقم تویی در راه عشق این سر بردار آرزوست
لعنت به هر لب جز لبم که بر لبت بوسه زند
دل پای عشقت داده ام ای عشق دل دار آرزوست
شور عشق...
در نگاهم هزار سروده می خوانی
در صدایت هزار نغمه می بینم
در کویری که دشت خشکی خالیست
بر لبان تو من هزار جوانه می بینم
شور عشق
هرکه از عشق ندارد اثری بی خبر است
چون درختیست پر از شاخه ولی بی ثمر است
عشق نقاشی دوران هنرمندی ماست
آنکه بی واهمه عاشق نشده بی هنر است
خیمه در عشق نزد هرکه پشیمان شده است
ساکن کاخ اگر هست هم او در به در است...