متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
میگویم دوستت دارم،
طوری نگاهم کن
گویی خدا...
بنده ای را وقتِ عبادت می نگرد!
همان قدر عاشقانه،
همان قدر مهربان،
لبخند بزن و بگذار تماشایت کنم...
نه! /
درست گمان کردی! /
برایت غریبانه آشنام/
کمی کنار بزن برف ها را /
منم! /
همان مترسکِ قدیم /
که زمستانِ نبودت /
از او /
یک آدم برفی ساخت
آرمان پرناک
کنارِ توأم /
تا هر چقدر دوست داری /
ترشرویی کنی /
هر چه بیشتر، دلم تنگ تر، /
آلو جنگلیِ من !!
«آرمان پرناک»
میگویم دوستت دارم،
طوری نگاهم کن
گویی خدا...
بنده ای را وقتِ عبادت می نگرد!
همان قدر عاشقانه،
همان قدر مهربان،
لبخند بزن و بگذار تماشایت کنم جانان من ...
با دوچرخِ گوش ات /
تمامِ کوچه پس کوچه های پُرچانه را دور زدی /
یکبار /
یکبار از بن بستِ صافِ سکوتم گذر کن !...
«آرمان پرناک»
بانوی اساطیری!
کجای قصه ی بی چترم
گم شده ای
که هیچگاه به چشم نمی خوری ؟ ...
«آرمان پرناک»
در خواب بودم؛که تداعی خاطراتم شدی...
و برای تماشای نبض خیالت ؛ذهنم را در
آغوش می کشیدم.....
در جهانی مملوء از تناقض خواستن ها...
تنها یک تو برای هم معنی شدن کافیست...
سمیرا امیری منش
یک لحظه دلم خواست که در آغوش تو باشم
بی تابی قلبم به تمنای تو باشم
آن چشم خمارت که مرا برده ز خود دور
چون سایه همیشه پی روی تو باشم
لب های تو چون شهد، پر از عشق و امید است
من مست ز هر جرعه ی آن...
بُگذار من بیشتر دوستت بِدارَم...
بیشتر عاشقَت باشم...
بیشتر بخواهَمَت!
بُگذار...
من بیشتر در آغوشَت بگیرم...
بیشتر ببوسَمت...
بیشتر ببینَمت...
بُگذار من باشم که هر لحظه برایَت
می میرد…!
تو فقط ،حضرتِ عشق باشی کافی ست!♥️
تو در قلب ِ منی
آنجا ڪہ هَر ثانیہ
صدایی دوست داشتنت را
اعتراف می ڪند
آنقدر ڪہ تمام رگ هاے تنم
می دانند من تو را
زندگی میکنم
و آغوشِ تو بود که ثابت کرد
گاهی در حصار دستان کسی بودن ...
میتواند اوج آزادی باشد ...
حس خوبیه داشتن تو
تو همون معجزه ای هستی
که تو اوج خستگی وقتی بهت فکر میکنم
نسبت به همه چی دوباره امیدوارم میشم
همون حس خوبی که هر چی میشه میگم فدای سرم
یکیو دارم که حتی فکر کردن بهش برام آرامش بخشه
آرامشمه ، وجودمه
دل و جونم...
به نام نامی عشق...
به نام جنون
به نام باران...
و بوی خوش سیب...
اگر بارها و بارها بِرانی ام...
دوباره به تو برمی گردم...
برمی گردم ...
و بیشتر از قبل دوستت خواهم داشت...
صیاد عزیزی
در مسیر دلبری با غیر میکوشد فقط
چون عروسک در خیابان ترمه میپوشد فقط
تا که میگویم کمی سنگین بپوش او میرود
از لج من چادر گلدار میپوشد فقط
من فقط با او دلم میل سخن دارد همین
او ولی با حافظ و خیام میجوشد فقط
من برایش شربت از...