متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
بارها
به خاک و از خاک
رفتم و آمدم
چیزی تغییر نکرد؛
من بودم و
این همه من!
اینکه هر روز
برایت سطرهای عاشقانه بچینم
ببینم چند لحظه بعد
پرندگانِ بیخانمان
حرفی برایم باقی نگذاشته باشند
اینکه هر شب
خواب ببینم
پاییز
از سر و کولم بالا میرود
و من...
من که میخواهم نِگا...
چشمغرّههای پدرت!
من که میخواهم بگویم دو...
چشمغرّههای پدرت!
من که میخواهم فراموشت...
چشمغرّههای کودکیام!
با حال من
چرا چنین میکنید؟...
من نوازشهای دستانِ تو با
سرخیِ گلبوسههای مهر را
دوست دارم، با نهانِ شورِ جان
همچنان، با شورشِ جانم، بمان
بیهوده میپیچی به پای عشق ومنطق
وقتی دلم با دیدن رویت مجاب است
از نغمه داودی تو مدهوشم
هر صبح غزل از،لب تو مینوشم
هر چند زمستانی و سرد است شبم
با یاد تو گرم میشود آعوشم
🌿💕
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
عشقم
هیچ ثروتی
بالاتر از وجودت
برایم نیست
کامی بگیر از: سفرهی قلبم
حالا که دل، با تو پُر از: رویاست
حالا که واژه، واژهی احساس
از تو، پُر از: امواجِ خوبیهاست
کی میشود لمس کنند، لبهای من چشم تو را.
تو
از عواطفِ جنگ چه میدانی؟
از بروزِ احساساتِ یک تفنگ
از ادای هجای «آه» از دهانِ پیراهن
از باز شدنِ پای تنهایی به تن
از زنی که از
قلبِ یک مرد بیرون ریخته
چه میدانی؟
صدایم کن:
با انعکاسِ محبّت؛
تا من بخوانم برایت:
شهرآشوبِ عاشقی را،
در احساسیترین پردهی عشاق!
دوست دارم،
بسرایم برایت:
عاشقانههایی،
ساخته از پرند احساس؛
پرداخته با پرنیان نیاز!
ساکنی در قلب من.
معنی عشق شاید همین باشد،
سکونت در میان قلب من.
چشم تــــــو،
خوب بلد بود بدزدد دل ما.
عشق یعنی...
نگهت با نگهم خورده گره.
نه خیال ماندنم هست. نه خیال رفتنم هست.
نه خیال زنده بودن. نه خیال
مردنم هست. نه خیال باش و بودى نه خیال رفت و میرى.
تورو جان هرکه دارى
تو بیا و خوش تر. ام کن.
تو بگویی “صبح بخیر”،
آفتاب زودتر از همیشه بیدار میشود،
پنجرهها دهان باز میکنند
تا عطر تو را نفس بکشند.
دستم را که میگیری،
درختان از شوق
شکوفههایشان را روی پیراهنم میریزند،
و کوچهها پر از ردپای نور میشوند.
باران اگر ببارد،
تو را بهانه کرده است،
و اگر نبارد،...
گلهای پیراهنم
با نفسهایت شکوفه میدهند،
هرگاه که آغوش تو را میپوشم،
بهار روی شانههایم مینشیند،
و عطر عشق
در چینهای پارچه میرقصد.
بهار از خواب درختها بیدار میشود،
عید از دل لحظهها شکوفه میزند،
و تو،
از لابهلای نور و نسیم،
میآیی…
سبزهها برایت دست تکان میدهند،
پرندهها
نامت را زیر لب میخوانند،
و من،
در چشمهایت،
هزار عید را جشن میگیرم.
محبوب من،
وقتی تو هستی،
تقویمها سبزترند،
دلها روشنتر،
و...
توشبیه کوچه ای هستی که به دریا میرسه…
(ماه عشق)
ماهی که درآن عشق، به نــام ما شد
تقـدیـر و قضای حـق، به کــام ما شد
(ساقیِ) ازل ریخت به ساغر می ناب
یک جـرعـه ی آن شرب مــدام ما شد