متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
آهنگ نبودنت
بزرگترین سمفونی تاریخ خواهد بود
فقط نمیدانم
مردم زبان سکوت می فهمند..
تو را که بوسیدم
ساعتِ مچیام
به زبان دیگری تیکتاک کرد
בر هـــراســـم،
کـہ مباבا ز لبت بوسـہ نچینم و بمیرم یک בم.
سیلاب چشمانم چهها با دل نکرد
جز زخم هجران مرهمی حاصل نکرد
سکوت بلند ترین فریادی است
که واژه ها از آن جا مانده اند...!
خنـבیـבے و בر کنج همان گونـہ ے چالت،
בل ما سخت افـتاב و شکست.
بین بودن و نبودن مانده ام ...
دارمش اما ندارمش...
واین هستی و نیستی کلافه ام می کند...
من شاعر آیینه ی چشم تو هستم
بی تو غزل هایم به غیر از نقطه چین نیست
اما زبانم لال اگر روزی نباشی
بامن کسی غیراز خیالت همنشین نیست
با چشم بسته می شناسم آسمان را
حس می کنم با تو دلم اهل زمین نیست
وا می شود درها به روی من پیاپی
دور و برم آثاری از دیوار چین نیست
با تو دلم در بند حرف آن و این نیست
دنیا کنار تو برایم جز یقین نیست
واژه را در بــغلِ واژه نشــاندم ای عشق
من از آن روز که دل، پایِ دلت باخته ام
ای که بودی ذوقِ جان و دلارامِ دلم،
بعد از تو مرگ باشد امید و آرامِ دلم!
یک بار شـعلهی نگاهت به نگاهم افتاد،
عمــریسـت به آتـشِ عشـــق میسـوزم!
آروزی داشتنت دیگـر شبیه یک افسـانه شد،
آنقدر دیر آمدی، پیـلهی آرزویم پـروانه شد!
ز بس نامردمی
دیدم زِ هر کس
من و تنهاییام
عشق است و این بس!
آغوشت طعم شیرین زنـבگے میـבهـב.
زنـבگیم را از من مگیر،
تو از اون خاطرـہ هایی،
کـہ هرگز فـراموش شـבنے نیست.
گفته بودند فراموشت خواهد شد
من فراموش کردم آری
که فراموشت کنم
عشق یعنی...
خیال בاشتن تو،
کـہ لبخنـב میشوב بر لب من.
اولین و آخرین شلیک از چشمان او آغاز شـב،
و בر کسرے از زمان با مرگ من پایان یافـت.
خداوندا
به ره
فانوسی افروز
کند
شبهای تارم را
به چون
روز