متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
از بس که آه می کشم از دستِ سرنوشت
آیینه ام شده ست پُر از ردّ پای غـــم
در دشتِ گیسوانِ پَریشانت ای غـــزل!
حس می کنم غزالِ دلم کرده است رَم
مانند اَبر، بُـــرده مرا باد با خودش
تا انتهای کوچه ی باران، قــدم قــدم
هنگامِ آبیاری شعـــر است و باز هم
گلدانِ پشتِ پنجره افتاده از قلـــم
می کُشد یک روز
بوسه های باران
پنجره را
و......
وطن در شعله آتش ، زند آهنگ خوشبختی
خداوندا نگه دارش ز تیر شوم بد بختی
من تو را سوهان قم میدیدم اما ای دریغ،،
جای سوهان قمی سوهان روحم میشوی.
به شوق دیدن رویت سر راه تو بنشینم.
ولی این شوق پر تکرار بی وصلت چه بی حاصل چه بی حاصل.
دیوانه و آواره و ویرانه ی آن چشم سیاهت هستم.
دریاب مرا.
طعم شیرین لبهای تو را نچشیدم تا به حال.
اما میدانم مزه ی جان میدهد، لبهایت.
چشمی که حال دل را پریشان و بی قرار نکند،
چشم نیست که.
قلب خود گم کرده ام در لابه لای چشم تو.
بازا و پسش ده آن گمشده قلبم.
کاش میشد که کنارت باشم.
چشم در چشم تو و محو تماشای تو باشم.
کاش فاصله ها کم بشود،
تا بوسه ی تو مرحمی باشد بر زخم های کهنه ام.
درونم مثل آواری فرو ریزد از آن روزی
که چشم از من بپوشانی
و روی از من بگردانی
با تیرِ نگاه تو گرفتار شدم همچو شکار
صید پابندِ تو را مرگِ دو صدباره روا نیست
طعم شورابه اشکم چقدر شیرین است
تو اگر خالق این حال خرابم باشی
در جدال عشق و منطق، منطق از منطقی
این دل دیوانه را هر شب شماتت میکند
میروم از خاطرت گم میشوم در این هیاهو
با من شوریده حالت لاف احساسی مگو
زنگار دلم ریخت ز جان گفتنت ای یار
هر بار بگو "جاااان" که کنم جان به فدایت
ای رفیق داغترین داغی که داغونم کرد
سردی دست تو در حاشیه ی رفتن بود
این کهنه بنای دلم از عشق ترک داشت
لرزید تو را دید و به یکباره فرو ریخت