پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
با غمی که در دلتان جاودانه شده استکوه ها را سنگین و اندوهگین کردهاما خورشید ملایم، با عظمت خودپشت ابرهای پریشان ایستاده استلحن سکوت غمگین و عمیقدر هوا چون نغمه ای شنیده می شود سکوت آنقدر سنگین و اندوهگین است که هر ذره ی هوا نیز از آن نفس می کشداما باز هم، با چشمان تاریکتانمی توانید از پشت ابرهانور خورشید را با استقامت ببینید...
تا صدایت میکنم جان را نثارم میکنیبا نگاهت حس خوبی را فراهم میکنیگفته بودم یک دقیقه با تو تنها میشومدر به رویم بستی و یوسف صدایم میکنیگرچه از زیبایی ات احساس لذت میکنماز خدایت شرم دارم استقامت میکنمبار الها عشق ما را پاک حفظش میکنی ؟گفته بودی تو بخوان من استجابت میکنم...
چون سخن از مَرد و مَردی گفته شد قصه ها از استقامت زنده شد پایداری ،کوهِ غم، یعنی پدر درد و سختی با وجودش ضربه شد...
سرا پا آتشمسیلاب اشک های سوزانگاه و بی گاهمی شویَد بنایِ استقامتممی بَردته مانده های روحمی دود دود از حجم تو خالی افکارمی سوزانَدمی چِزانَد تک به تکتمامی ذرات وجودمبازیچه ی دست بادپراکنده می شومدر کهکشانکم .... کم...
بِمانند؛ موجی خروشان و پراستقامت؛بر صخرههای سهمگین روزگاربرخورد میکرد؛و آرامش را نثارمان میکرد.پدر پدر!پدر...
معلول...فردی که به اطرافیانش درس صبر و استقامت آموزش میدهد.روز جهانی معلولان گرامی باد...