متن آرمان پرناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرمان پرناک
در هوایی که نیست
نفس می کشم
زیر سقفی که نیست
زندگی می کنم
برای همسری که نیست
گُل می خرم
برای دختری که نیست
قصه می گویم...
آری،
چرا خوشبخت نباشم
وقتی
این همه نیست هست !
«آرمان پرناک»
هیچگاه
بدِ کسی نخواسته ام
اما یکی هست که می خواهم
هر چه زودتر آلزایمر بگیرد
و فردای مرا از یاد ببرد
از یاد ببرد
از یاد ببرد
از یاد ببر
تنهایی!
«آرمان پرناک»
یادش بخیر!
تنها با چند پُشتی
خانه ای می ساختیم
که چراغش از برقِ نگاه بود
پنجره هایش، قلب های ما
و حیاطش پر از گُل های قالی.
خانه خراب هم می شدیم
بیمه ای جاری بود؛
لبخندِ مادربزرگ!
«آرمان پرناک»
بی تو
بی زندگی
در دریای عادت شنا می کنم
در خیالِ وصالت، پرواز!
من آن ماهی
که می خواست پرنده باشد...
«آرمان پرناک»
به جانِ هر لباس
ظلم است
این همه مانکنی که
از کار برکنار می کنی
زیبایی هم حدی دارد!
«آرمان پرناک»
تو که رفتی
به سایه ات بگو
این حوالی
آفتابی نشود
به سایه ام سپرده ام
خودش دست تنها
حافظه ی تمامِ دیوارهای کوچه پس کوچه های شهر را
پاک کند
آن هم چه پاک کردنی؛
با خونِ دلم!
«آرمان پرناک»
در چشم هایم /
ابرهایی لال /
تجمع کرده اند /
می ترسم /
دوباره با یادت /
تیرباران شوند!
«آرمان پرناک»
فقط خم شدم /
از زمین کاغذی را بردارم /
که نصفِ صورتش سوخته بود /
نمی دانم چرا جنگل /
پشتِ سطلِ زباله ای پنهان شد !
«آرمان پرناک»
با باوری لرزان/
به لبه ی پشت بام نزدیک می شوی /
که شاید /
که شایدکسی از پشت /
تو را بغل گیرد؟ /
عزیز دلم /
پیش از این /
مرگ به آغوشت کشید /
فقط فراموش کرده ای!
«آرمان پرناک»
در اتاقم /
جهانی از قابِ عکس های تو ساخته ام /
هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه /
به یک قاب سفر می کنم...
«آرمان پرناک»
تکان می خورد /
امّا ما /
تکانی نمی خوریم /
شاید این پُل /
واقعاً مرده است! /
«آرمان پرناک»
دخترِ سوار بر عطرِ مریم! /
گمشده ای منتظر است /
خلافِ بادِ گیج بچرخ /
بچرخ در صدای پژمرده ی زمان /
بچرخ در چشمِ آسمانِ خون آلود /
بچرخ در مغزِ تفنگ ها /
بچرخ در لباسِ بیابان /
بچرخ بچرخ بچرخ
و پیدا کن دستی را
که...
شب /
از چشمان گذشته /
به دهان رسیده است: /
دوستت دارم /
دوستت دار...
دوست...
دو...
طاقت بیاورید!
طاقت بیاورید کلماتِ پشتِ دندان!
«آرمان پرناک»
از خطِ قرمز روی پیشانی /
تا آرزوی کنجِ انباری /
ما بغضِ مادرزادِ هم بودیم /
در بندِ پوتین های اجباری...
«آرمان پرناک»
مرا به پلّه ی اوّل نبر، حرامم کن! /
دوباره نیش بزن مارِ من، تمامم کن...
«آرمان پرناک»
نه نشاطی است در شاخه ها /
نه پرنده ای /
به ساختِ آشیان /
درختِ مطرود از جنگلم /
درختی /
که هر برگش /
دچارِ صرعِ پاییزیست... /
«آرمان پرناک»
فرفره ام را، عصایم را، فرفره ام را /
درونِ درختِ زمان /
چال کرده اند /
شاید تبر /
قایقم را پیدا کند !
«آرمان پرناک»
شاخه ام شکستی /
گمان کردی آخ خواهم گفت؟ /
من سالهاست که نقشِ درختِ زنده را
بازی می کنم /
من سالهاست که مرده ام
«آرمان پرناک»
سنگین تر از تفنگ /
عکسی است که یک سرباز حمل می کند /
عکسی بدون رنگ
عکسی بدون رخ
عکسی تمام هیچ !
«آرمان پرناک»