متن آغوش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آغوش
ای یار!
بوسه ای به باد بده و برایم بفرست!
گرمی آغوشت را در نامه ای برایم بفرست!
تاری از مژه های غرق در اشکت را
در دستمال سر عطرآگینت، برایم پست کن!
ضربان قلب و هرم نفس های گرم و دستان لطیفت را
با قاصدی برایم بفرست.
به گلی...
ساحل را که آغوش می کشد،
همچون مادری مهربان می شود
موج دریا!
شعر: علی نامو
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی
با باوری لرزان/
به لبه ی پشت بام نزدیک می شوی /
که شاید /
که شایدکسی از پشت /
تو را بغل گیرد؟ /
عزیز دلم /
پیش از این /
مرگ به آغوشت کشید /
فقط فراموش کرده ای!
«آرمان پرناک»
منم محتاج آغوشت
توخواب وتوی بیداری
واکن آغوش و ثابت کن
هوامو دائماً داری
به گرمای تنت بسپر
من محتاج گرما را
به صد گلبوسه رنگین کن
تنی رنجور و تنهارا
بیا بازم بمون پیشم
تو مجنون شو منم لیلی
بیا ثابت کنم این رو
که میخوادت دلم خیلی
تومیدونی...
نیستی در کنار من، اما
بوی آغوش می دهد عکست
ارس آرامی
فکرم درگیر است، درگیرِ خودمان!
ما آدم ها موجودات عجیب و غریبی هستیم روحمان ظرفیت نامحدودی برای خوب بودن و بد بودن دارد، گاه آنقدر پاک و بی آلایش می شویم که از فرشته بودن فقط دوبال را کم داریم و گاه آنقدر گناه کار و رذل می شویم که...
آغوشش
رمز تمام انگار نه انگارها بود
وقتی مرا در آغوش می کشید
نه هیچ ترسی
نه هیچ اندوهی
نه هیچ دلهره ای
اسم من را یادشان نمی آمد
آری
انگار نه انگار
همین دیروز بود
که محکم من را بغل کرده بودند.
مهدیه باریکانی
می دانی؟
هرگاه سینه ام سنگین می شود
تصویرت را در دست می گیرم و
خوب نگاهش می کنم
بعد از آن انگار نبضم تند تر می زند
آنقدر تند که تمام دویدن ها را پایان دهد
و محکم در آغوشت بگیرد
گفته بودی فراموشت کنم؟
نبض ها که فراموش...
«آغوش»
یعنی دره مرگ تمام غم های تو
«آغوش»
یعنی اوج پرواز تمام رویاهای من
علیرضانجاری(آرمان)
خروس سحر
رسوائی ام را
جار می زند
آنگاه
که در کلبه ی آغوشت
نشنیده می گیرم
بانگ خروس را
علی مولایی
کوچه های پیراهنت را
بیراهه می روم
تا در زندان آغوشت
به حاشیه کشیده شود
حرفهایمان
علی مولایی
من در آغوش دلتنگی هایم جا دارم....
در نبود تو
وسعت تنهایی ام را
در آغوش می گیرم
و بر شانه های شب
تکیه می دهم
تا حرف های نگفته ام
به وقت دلتنگی
از چشم هایم ببارند
مجید رفیع زاد
هر شب دلهره ی نداشتنت
خواب را از چشم هایم می رباید
ای کاش نبودن هایت تمام می شد
و قلب هایمان در آغوش هم می تپید
باران احساس
از ابر چشم هایم می بارید
و تو با گرمی دست هایت
دلم را قرص می کردی
برای همیشه داشتنت
مجید...
جایی می خواهم برای آرامش
جایی که لمس آشنای عشق مرا نوازش کند
همان مکان بی مانند،
جایی نیست جز آغوش تو
✍ساجده حسینی
مرا محکم در آغوش بگیر
آنگونه که اطمینان یابم که دگر از آغوش تو، جایی نتوانم بروم.
✍ساجده حسینی
✍ بستر آغوش:
بسترِ آغوشِ «تو»، چون خانه ی من می شود،
چشمِ قلبم، با صفای مِهر، روشن می شود!
آتشِ مِهرت، به جانم، چون زبانه، می کشد،
داغ تر، جامِ دلم، از هرچه گلخن می شود!
زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل، کتاب نوای احساس
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
بکش با...
برگ های رنگارنگ، زمین را در ردای طلایی می پوشانند
غم، با دستان سرد، بر قلب فشار می آورد.
اما عشق، پناهگاهی گرم برای التیام زخم مصیبت ها است
تا خورشید قلبت بر سرزمین تاریک اندیشه هابتابد .
برگ های پاییزی، در هوا می چرخند
برای آغوش کشیدن بادهایی که...
آیا اجازه هست تو باشی و من شبی
بر رنجها کنار تو نقش فنا زنم
آیا اجازه هست که آغوش گرم تو
جغرافیای من شود و تکیه ها زنم
آیا اجازه هست زنم بوسه گردنت
عطر تنت برای رضای خدا زنم؟
آیا اجازه هست به یک بوسه بر لبت
مهری...