متن اشک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشک
چشمه ی عشق
چشم های توست
آنگاه که از زبانم
دوستت دارم را می شنوی
و پهنای صورتم آبشار اشک
وقتی که
لبخندت را می بینم
مجید رفیع زاد
آقام می گفت:
-مردا هیچ وقت نباس گریه کنن.
خدا اشک رو داد به زن که دل مرد رو باهاش به رحم بیاره.
اشک واسه ما نبود، ما فقط ته خاطر خواهیمون تو کوچه راه رفتن و دید زدن دختر مو فر همسایه روبه رویی بود.
طفل معصوم یه جور...
نگاه به عکس کردم و
دلم برای تو تپید
تو رفتیو نگفتی از کجای چشم!؟
که اشک...
روی تو چکید
امشب قلم در دفتر من گریه سر داد
گویا دلش از شعر تنهایی گرفته!
با اشک خود بر سینه ی دفتر روان ؛ گفت:
بس کن نگارش ؛ در رثای او که رفته
دور از تو و غمنامه های ناگزیرت
بی شک کنار یار و دلدارش نشسته
اما تو اینجا...
برای کسی چشمای قشنگت
را بارونی کن
که تو سی سالگیت
برای خنده هایی که
برای تو ساخت
احساس خوشبختی کنی
نه اینکه بابت اون روزها
آه پشیمونی بکشی
دست هایم
دوری از دامنت را
باور ندارند !
گل های پیراهنت
همیشه سیراب
از اشک شوق من بودند
افسوس
فاصله بهانه ای شد
تا همیشه دست هایم
از دامنت کوتاه بماند
مجید رفیع زاد
آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم
به همین کوچه و این خانه و دیوارِ اتاق
و به آیینه سلامی برسانم بروم
آخرین بار به لب هات کمی زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم
یک کمی خاطره جامانده که بردارم و بعد...
امشب قلم در دفتر من گریه سر داد
گویا دلش از شعر تنهایی گرفته!
با اشک خود بر سینه ی دفتر روان ؛ گفت:
بس کن نگارش ؛ در رثای او که رفته
دور از تو و غمنامه های ناگزیرت
بی شک کنار یار و دلدارش نشسته
اما تو اینجا...
چه دارد شانه های تو ؟؟
که یک کوه هم
تکیه می کند به آن
ابر بارانم، اشک اشکم حکایت می کنم
این زمانه عمر، گریان شکایت می کنم
اشک ما ریخت، چو خون به دلم رفت
عصیانِ سیل غم زِنهار، هدایت می کنم
چشمان تو شعری ست که صد قافیه دارد
امّا چه کنم؟ با دل من زاویه دارد!
این آبی بی واهمه، این شهر ستاره
چون علم نجوم است که صد فرضیه دارد
چشمان تو معدنی از نور و بلور است
دنیا به غنی سازی آن حاشیه دارد
این سفرهٔ رنگین قلمکار،...
اشک می شوی
چشمانم را پر می کنی
روی گونه ام می لغزی
جاری می شوی
به لحظات زندگی ام می ریزی
رویاهایم را آب می بَرد...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده