متن درد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات درد
نمیدانم کدام درد بزرگتر است؛
دردی که آنرا بی پرده تحمل میکنی،
یا دردی که به خاطر ناراحت نکردن
کسی که دوستش داری
توی دلت می ریزی و تاب می آوری!
دستانم گرم است
تنم مبتلا به خلسه ای تاریک...
چراغ روشن است
چتر ما آسمان و
آسمان هم که بارانیست
در گیرِ یک احساس پابندیم
رفته ایم و کسی ندانسته ست
کی ؟ کجا؟ با که ها؟ رفتیم!
تو
بذر دیگری بپاش ، باغبانِ هستی بخش
ما بذر های عبث...
شرح درد نتوان داد....
چون دردهایم را نمی توانم بگویم می نویسم
ولی عجیب تر اینکه ، دوست ندارم که خوانده شوند!
ز مستی عاشقی باید دردی کشی
تا مطلب عشق منعقد گردد
درد به محض اینکه درسشو به شما یاد بده از زندگیتون محو میشه
بستگی به شما داره
درستو بگیری یا اینکه
ادامه داشتن دردت رو به جون بخری!
فاطیماه نویسنده وشاعر
تو می خوابی و من بیدارم هر شب...
شبیه ابرها می بارم هر شب...
کسی اینجا پر از بغض و جنون است
سکوتم ضجه ای با رنگ خون است
پر و بال مرا این زخم بسته
دلم از دست آدم ها شکسته...
شکستند اعتماد و باورم را
در آغوشت بگیر...
دردهای تازه
عصای فرسوده را
به تمسخر گرفته اند
که مدت هاست
بامن دست به دست می کند
دردهای کهنسالم را
یکی آن دوردست ها
پشت آن درد ها
آرام خوابیده است
به دور از تمام زخم ها
خود را به خواب سپرده است
ای دست نیافتنی!!!
دوست دارم وقتی بعد سالها میبینمت
روی بوم نقاشی ماندنت درلحظه رنگ عشق بزنم؛ بگذار لااقل دلخوش باشم به تصویری ماندگار از کور سوی امید..!
وقتی تصویرت را مقابلم دارم بگذار دوست داشتنت را نقاشی کنم...
چون با تصویر ذهنی م نقاشی نبودنت را خوب بلد بکشم...
خواستم مانع شوم تا چاقوی زبانت از غلاف دهانت خارج شود؛خواستم تیزی کلمات را دستت ندهم تا سلاخی کنی دلم را !؟... اما دیدم فقط درد است که تورا به یادم می آورد...
این بود که با لب ترک خورده افکارم، تشنه بدون آب رو به قبله عشق دراز کشیدم......
تو که اهل ماندن نبودی چرا خلوت مرا به هم زدی....
آمدی چه چیزی را یاد آوری کنی!؟
عشق را ! یا درد را ؟؟؟
✍️ رضا کهنسال آستانی
من هیچوقت تنها نیستم...
همه جا یادت ازگذشته بامن است با درد ودردی که تا آینده بامن است از یادت.
من هیچوقت تنها نیستم...
✍️ رضا کهنسال آستانی
دلم گرفته...
صدامو میشنوید؟