متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
درکم کن و، ترکم نکن؛ یار؛
تر کم نشد چشمم برایت!
بنگر چه سان با جان نشسته،
سرتاسرِ حسّم به پایت!
در گروهِ عاشقی، نامِ تو را، اد کرده ام؛
هر کسی، غیر از تو را، از راسِ آن، رد کرده ام!
پرتپش، رویت، تمرکز کرده قلبِ عاشقم؛
گو که جز تو، با دگر، اعضای دل، بد کرده ام!
اوج می گیرد، مدام امواجِ دل، با یادِ تو؛
مهرِ تو، جاری به سینه، بیش، از حد کرده ام؛
با تو خوبِ خوب، می گردد، تمامِ حسّ جان؛
بودنت، در سینه ام را، عشقِ سرمد کرده ام
دستهایم بی رمق و سرگردان
دلتنگ از دوری تو
به مانند دوره گردی شده اند و جار میزنند
شاید که صدای دستانم در آن دنیا به گوش توبرسد
#نسرین شریفی
یکی اینجا بدون تو دلش تنگ است،
واینجا بین یک دنیا؛چه بی رنگ است،
تمام لحظه های بی تو بودن را،
به عودی می زند اما بد آهنگ است،
اینجارو از یاد بردی نمیدونم نگاهش میکنی یا نه
اما نگاه
من هنوز دارم برات مینویسم
برای تو
این روزا که دوباره ارتباط گرفتی
این روزا که منتظرم جواب بدی تا بفهمم باید چیکار کنم
منتظر بمونم برای خواستگاریت یا فراموشت کنم
این روزا شیرین میشه بعدا
مطمئنم
حتی اگه...
رفتم از خانه به بیرون به خیابانی که
از همان خانه که دیگر شده زندانی که
در دلم آشوب و نم نم باران بزند
سیل از اشکم به جوی خیابان بزند
غرق رویای تو و هرچه که خوانم همه توست
بیگمان هرچه از عشق که دانم همه توست
آمدم تا...
نیامد خم به ابرویم ز خنجر های بیگانه
ولی تا پای مرگ رفتم به لطف آشنایانم
بی تو تنهایی و دلتنگی و این پنجره ها
گر چه باران زد و سبزند همه منظره ها
چتر در دست خیابان به خیابان گشتم
تا که خالی شوم از بغض و غم خاطره ها
غریب
در تقویمهای بیصدا
تاریخ کهنهگی میپیچد
هر روز
تکراری در ورق ها
که هیچگاه
در هیچکجا
من نیستم برای به هم رسیدن
آواها خالی
زمان
در حال چرخش
میرقصد بیگمان
و من
همچنان
گم در دل این تکرار
که نه عشق میرسد
و نه عمر می پاید
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست،
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست،
با عشق تو صبح را به سحر گاه رسانم،
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست،،
مرا به یادِ مبارک هست؟
منی که منگنه می کردم
غروب را به گلوگاهم
دلم هوای گُلابت کرد
کمی بریز نگاهت را
که عصر جمعه پُر از آهم
هنوز پایِ رسیدن هست؟
هنوز سفره ی ما خالیست؟
به چشمِ آینه ها هر شب
شروعِ سوره ی تکویریم؟
بِکِش هجای غمت...
مرا به یادِ مبارک هست؟
منی که منگنه می کردم
غروب را به گلوگاهم
دلم هوای گُلابت کرد
کمی بریز نگاهت را
که عصر جمعه پُر از آهم...
«آرمان پرناک»
دلتنگ توام خانه ات آباد کجایی
کمتر بزن آهنگ غم وساز جدایی
پاسخ ندهی هیچ به پیغام دل من
یعنی نرسد از من دلداده صدایی؟
تو تاج سرم هستی و سلطان جهانم
دربار تو هست و من و آئین گدایی
شاهی ودلم صفحه ی شطرنج شما شد
ایکاش در قلعه...
دل تنگ توام خانه آباد کجایی؟
بس کن!نزن آهنگ غم انگیزجدایی
فریادسکوتِ من دلخسته بلند است
اصلانرسیده ست به گوش توصدایی؟
البته غمی نیست توهرگونه که باشی
شاهی به توآید به منِ خسته ، گدایی
شاهی ودلم مهره ی شطرنج توباشد
ایکاش به روی دل من، دربگشایی
باید برسم باتو...
دلتنگ توام خانه ات آباد کجایی
کمتر بزن آهنگ غم وساز جدایی
پاسخ ندهی هیچ به پیغام دل من
یعنی نرسد از من دلداده صدایی؟
تو تاج سرم هستی و سلطان جهانم
دربار تو هست و من و آئین گدایی
شاهی ودلم صفحه ی شطرنج شما شد
ایکاش در قلعه...
فراموش کردنت از توان من خارج شده:)
تو بیا بهش کمک کن...! ♡£
شب یلدا انار دونه دونه
دومصرع فال حافظ عاشقونه
برایت پهن کردم سفره ی عشق
چرا یارم نمی آیی به خونه
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی