متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
واژه های متارکه کرده را ،
در بیوه خانه ی ،کدامین شعر بِگُنجانم
بلورهای کریستالی نُت را،
بر سر کدامین نُت گیتار
فِرِت اول را ، یک پرده بالاتراز دلتنگی میگیرم
شاید فرت های دیگر، خود آرام آرام به تکاپوی یافتن عصر بارانی باشد.
کوک های کم طاقت فریادهای خاموش......
هر روز با واژه هایی دلتنگ
در پشت دیواری از تنهایی
یادت را زمزمه می کنم
و خاطراتت را می بوسم
ای کاش کنارم بودی
و ردی از نگاهت را
میان دل نوشته هایم می دیدم
تا به جای واژه ی دلتنگی
ردیف شعرهایم می شدی
مجید رفیع زاد
دلتنگی نوعی فریاد است
فریاد خفقان...
از درون رنج می بری
از درون شرحه شرحه میشوی
مروارید اشک هایت صورتت را
چنگ می اندازند و سر انجام
صبح همان روز
شاد تر و بَشاش تر از هر روزی
از خواب بر میخیزی...
دلتنگی نوعی فریاد است....
ولی هرچقدر هم عاشقت باشم
یادم نمیره چه شبایی هیچ وقت برام
صبح نشدن...
دیگه سراغی ازت نمیگیرم ..
دلتنگی بهونه خوبی برای برگشت
دوباره نیست
لب پنجره ی چشمم
تقویمی بی فصل را
ورق می زند
باد.
رضاحدادیان
بی تو،
یخِ این دنیای بد خلق پیشِ ما آب نشد …
باور کن بهاری که نفس های تو را نداشته باشد،
بهار نیست؛
بی نهایت زمستان است… زمستان!
ببار باران بر بغضِ پرنده ی بی پرِ پرواز
ببار باران ، در سوگِ قفس
دلبسته یِ یک آواز
ببار بر تنِ زخمِ درختانِ
رها در ریشه هایِ باد
ببار باران ، بر رویِ گام هایِ
کوچه هایِ خالی از شادی
ببار باران رها کن کوچه هایی را
که جای...
اگر قیامت قصه باشد
تورو من کجا ببینم؟
همیشه سعی داشتم برای کسی دل به دریا بزنم که همسفر بخواد ، نه قایق...
ولی همیشه گزینه دوم ، بیشتر به چشمم اومد...
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
دلم تنگ است برای بوسه به چشمان نازت
دلم تنگ است برای بوسه به لب های نابت
نازنینم لعنت به این دلتنگی که سخت از مرگ است
هر شب کنار بساط دلتنگی
با خیالت خلوت می کنم
و به آرزوهایی می اندیشم
که تنها با تو محقق می شدند
ای کاش که یک شب
مهمان خلوتم می شدی
تا برای چشم هایت بداهه می گفتم
و دستانم در آغوش موهایت
به خواب می رفت
مجید رفیع زاد
گر چه دل جز مهربانی شیوه ای دیگر نداشت
هیچ کس جز غم مرا در زندگی باور نداشت
مثل مرد دوره گردی که تمام شهر را
با قدم هایش گذر می کرد، و یاور نداشت
یا زن تنها و غمگینی که مردش مرده و
سفره اش خالی ز رونق بود...
ثانیه ها نامردن
ثانیه ها را باید کشت
دلم هوای تو کرده
❤️❤️❤️
با انگشتانم فاصله لبهایت را
هجی میکنم،
هزاران شعر سوزان روی لب هایت
بجا مانده...
وحدت حضرت زاده
دلم برای کاشی های آبی حوض
که آینه دار ماهی های سرخ بودند
برگ سبز رقصان در آب
و مورچه ی ناخدا
زمزمه ی مداد رنگی زرد کوچک
که عشق خورشید کودکی ام بود
گل سرخ
بشقاب جهیز مادر
سر چراغی سفره قلمکار
که دلش شکست و آخ نگفت ......
اکنون
نمی دانی
در این غروب سرد
محنت سَرا گشته
بی تو دلم ای دوست!
بی من
کجایی تو؟
دزدیده غم اینک
لبخند هر روزم
باز آ
به جان ، باز آ
تسلیمِ دلتنگی ست
دربند بی تابی ست
دل
بی تو هر لحظه
بشکن !
طلسمِ غم
تا هستم...
حس میکنم گم شدم میون خاطراتت
دارم گیج میشم میون خیالت
غریبم میون کوچه های شهری که توش قدم زدیم
هرچی دنبال خودم میگردم نمیتونم پیداش کنم ؛ انگار منم با تو گم شدم ، باتو رفتم ،باتو دور شدم
انگار نصف وجودم نه کل وجودمو با خودت بردی
حس...
داشتم فکر میکردم اگه مونده بودی چقدرحالم خوب بود ، چقد دلم گرم بود ، چقد پشتم پر بود
شاید اگه بودی آدم خوشحال تری بودم ،آدم اروم تری بودم
شاید اگه بودی اصلا مَنِ الان وجود نداشت
منی که به مودی بودن ،به عصبی بودن، به بد بودن ،...