متن فراموشی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فراموشی
زبانِ زنده ی من خون ست
هدف بگیر و بزن حرفی
که در تفنگ نمی گنجد
سپس به رسمِ ادب، دَرجا
بِکِش دو ابرِ فراموشی
به رویِ تخته ی بارانی
«آرمان پرناک»
«فراموش کردنِ کَسی مثل این است که شبی فراموش کنی چراغ حیاط پشتی را، خاموش کنى . .
چراغ، تمام روز بعد روشن می ماند، و نور خورشید مانع فهمیدنت می شود. اما تاریکیِ شب بعد، وا می داردت که به یاد آوری . .»
هیچگاه
بدِ کسی نخواسته ام
اما یکی هست که می خواهم
هر چه زودتر آلزایمر بگیرد
و فردای مرا از یاد ببرد
از یاد ببرد
از یاد ببرد
از یاد ببر
تنهایی!
«آرمان پرناک»
هرچه من بذرِ فراموشی بکارم
آنچه می روید تویی🌱
نقص از دانه و از زرع که نیست
فطرتِ خاکِ وجودم
همه از هستیِ توست
اسماعیل دلبری
پوست ادم هر ۷ سال یکبار به طور کلی عوض میشه
چقدر خوشحالم روزی پوستی خواهم داشت
که هرگز آنرا لمس نکردی 🖤🥲
نامم چیست؟
من،
یک فراموشکارم
و تاریخ می گوید
خودروی بی سرنشین
که پشتِ هر چراغ قرمز
سبز می شود...
«آرمان پرناک»
فراموش کردن سخت نیست ولی ادای فراموش کردن ها رو در بیاری اینکه بگی چیزی یادم نمیاد سخته
همه چی می گذره ولی اینکه تو بخوای منو به یادت بیاری این منم که تو رو فراموش کردم
به یاد داشته باش هر وقت خواستی فراموش کنی بدون اول از سمت...
میگویند فراموشی اما واقعیت اینست شلاق خاطراتت مرا بی حس کرده بعد از ضربات متوالی یادت...!؟
✍️ رضا کهنسال آستانی
به قدر اینکه پلکی را به روی پلک بگذاری
شبیه عابری آیا: «فراموشت شدم!» آری؟
اگر می خواستی اینقدر آسان بگذری از من
چرا با هر روش اثبات کردی دوستم داری؟
گمان کردم دلت وا می شود با من، که می مانی...
ولی با باد رفتی ... بر تمام شهر...
روی همین فرشی که پره گلهای قرمزه
دراز بکش
نفسی از ته دل بکش
بیخیال ناروی آدما
تو،تو آینه به خودت لبخند بزن
به درک، کسی سراغت رو نمی گیره
پاشو
یه لیوان چایی واسه خودت بریز
و یکم شعر بخون
به آدمایی که از پیشت رفتن
اصلا،فکر نکن
تو...
یادته اون وقتی روکه زدیم به قلب حادثه باغرورگفتم این لحظه تبدیل میشه به خاطره باچشمای زیبات میگی نه معلومه که یادم نیس میرم بیرون تانبینی چشم شده دوباره خیس ...
مرا که غرق در تماشای گنبدهای فیروزه ای بودم به آسمانی فیروزه ای تری برد آن غریبه...
چگونه ؟
گفت اعجاز خدا را می بینی ؟! من از خدا خواستم باز امروزم که رنگ دلتنگی گرفته یک فراموشی یهویی مثل همان روزی که تو را دیدم، غرق در هنر دست...
:لحظه لحظه هایم پر است از تنهایی ............
خیلی درد دارد افرادی که روزی کنارت بودند............
حالا یا مقابلت هستند..............
یا اصلا نیستند..........هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را ….
تقویم را نگاه کن!
تاریخ های تلخ
یادآور فراموشیِ محبت است!
هیچ چیز به اندازه فراموشی، نابود نمی کند
گلدان کنار پنجره هنگامی خشکید
که فراموش شد...