متن فراموشی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فراموشی
فراموش کردن سخت نیست ولی ادای فراموش کردن ها رو در بیاری اینکه بگی چیزی یادم نمیاد سخته
همه چی می گذره ولی اینکه تو بخوای منو به یادت بیاری این منم که تو رو فراموش کردم
به یاد داشته باش هر وقت خواستی فراموش کنی بدون اول از سمت...
میگویند فراموشی اما واقعیت اینست شلاق خاطراتت مرا بی حس کرده بعد از ضربات متوالی یادت...!؟
✍️ رضا کهنسال آستانی
به قدر اینکه پلکی را به روی پلک بگذاری
شبیه عابری آیا: «فراموشت شدم!» آری؟
اگر می خواستی اینقدر آسان بگذری از من
چرا با هر روش اثبات کردی دوستم داری؟
گمان کردم دلت وا می شود با من، که می مانی...
ولی با باد رفتی ... بر تمام شهر...
روی همین فرشی که پره گلهای قرمزه
دراز بکش
نفسی از ته دل بکش
بیخیال ناروی آدما
تو،تو آینه به خودت لبخند بزن
به درک، کسی سراغت رو نمی گیره
پاشو
یه لیوان چایی واسه خودت بریز
و یکم شعر بخون
به آدمایی که از پیشت رفتن
اصلا،فکر نکن
تو...
یادته اون وقتی روکه زدیم به قلب حادثه باغرورگفتم این لحظه تبدیل میشه به خاطره باچشمای زیبات میگی نه معلومه که یادم نیس میرم بیرون تانبینی چشم شده دوباره خیس ...
مرا که غرق در تماشای گنبدهای فیروزه ای بودم به آسمانی فیروزه ای تری برد آن غریبه...
چگونه ؟
گفت اعجاز خدا را می بینی ؟! من از خدا خواستم باز امروزم که رنگ دلتنگی گرفته یک فراموشی یهویی مثل همان روزی که تو را دیدم، غرق در هنر دست...
:لحظه لحظه هایم پر است از تنهایی ............
خیلی درد دارد افرادی که روزی کنارت بودند............
حالا یا مقابلت هستند..............
یا اصلا نیستند..........هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را ….
تقویم را نگاه کن!
تاریخ های تلخ
یادآور فراموشیِ محبت است!
هیچ چیز به اندازه فراموشی، نابود نمی کند
گلدان کنار پنجره هنگامی خشکید
که فراموش شد...
فراموش کنید!
آن هایی را که با رفتن شان، زندگی کردن را از یادتان بردند..
آن هایی که جواب تمام مهربانی تان را، با بی مهری تمام دادند..
آن هایی که با لبخند آمدند و لبخندتان را با خود بردند..
آن هایی که با ظاهر وفاداری آمدند و خنجر خیانت...
آرام قدم میزدم و ب یاد می آوردم روزهایی را ک ت بودی..
من بودم..
اما دور بودیم..
حال..
من هستم..
ت نیستی..
حتی دور هم ن..
دیگر نیستی..
مکان ن..
زمان ن..
دیگر در قلبم نیستی..
نمیدانم حالت چگونه است..
اما..
روزهایی نزدیک است ک دیگر کسی را در...
نیمه شب شده بود..
با کلافگی به این سو و آن سوی تخت غلت می زدم..
من که خسته بودم! پس چرا خوابم نمی برد؟!
از پس پرده ی اتاق نسیم خنک شبانگاهی به درون اتاق وزید..
نفس عمیقی کشیدم و هوای پاک را به داخل ریه هایم هدایت کردم.....
در میان این حجم از اجتماع و هیاهو
در درون اما هریک تنهاییم
آدم هایی که یکدیگر را یک به یک دیگر از یاد برده اند
آدم هایی که از آدم بودن فقط اسمش را به یدک میکشند و از رسمش چیزی را بلد نشده اند
آدم هایی که دیگر...
کوچ به سرزمینِ فراموشی
بهایی گرفت از جنسِ دل کندن
هدیه ای داد از جنسِ رهایی
انتظاری بخشید از جنسِ تسلیم
درک نخواهد شد
چه واژه اش و چه مفهومش
ولی وقتی همه چیز آنطور که می خواهیم پیش نمی رود
دوست داریم کمک مان کند
دیگر یادت را به رسمیت نمی شناسم.
فراموشی به خورد استخوان هایم رفته.
به حرمت تمام زخم هایی که برای التیامشان
تا پای غرور جنگیده ام ، از میام تمام خاطراتم حذف شده ای.
حتی صدایت را ؛
که روزی ، نت زیبای زندگیم بود ،
دیگر نمی خواهم.
می...