متن آغوشت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آغوشت
زمانی که چشمانم، محوِ آسمانِ آبیِ چشمانت، بشود؛ قلبم به اندازه ی تمام خاطرات،بین مان، حصار جدایی می کشد. باورش سخت است اما؛ زمان زیادی گذشته است که عشقِ من، از نظر همه؛ پنهان مانده است.
اکنون؛ قلبم را ببین که چگونه در انتظارِ دیدنِ همتایِ معنوی اش؛ چنین فرسوده...
خوابهایم
آشفته می دیدند مرا
در شبهایی که
بختک هراس
نفسم را می برید
حالا
از مرز پیراهنت
رد شده ام
در کشور تنت
پناهنده می شوم
تا در اقلیم غربت
قریب نگاهت باشم
شاید
روزی چشمهایت
این
آشنای بیگانه را
در کلبه ی آغوشت
به صرف عشق
دعوت
بدهند
وقتی تو هستی خودمو گم میکنم
یادم میره کجای زمان وایسادم
یادم میره اصن کی هستم
میشم یه دنیایی از شور ، انگاری دوتا بال دارم که تو آسمون چشات اوج میگیرم
خطای صورتم محو میشه ، پاهام از زمین کنده میشن ، تو خیالم به اسارت بازوهات درمیام و...
باوەشت لە گەڵ مالی خوا
تەنها یەک فەرقی هەس
هۆو ماله هەزارا هەزار زائری هەسو
باوەشت غاری حەرایە موحەمەدە!
◇ برگردان فارسی:
آغوشت با خانه ی خدا تنها یک تفاوت دارد
آن خانه هزاران زائر دارد
و آغوشت غار حرا است!
زانا کوردستانی
رویایِ من همیشه
پاییز است سردُ بارانی
بهانه ای
برایِ آمدن در آغوشَت
زیرِ چترِ سیاهَت
گرفتنِ دستانَت
قدم میزنیم
کوچه یِ خیال را که
انتهایَش به بوسه
ختم میشود.
آگرین یوسفی
یلدا که بلندترین شب سال نیست...
طولانی ترین شبم، شب هایی ست که،
دور از آغوشت به خواب می روم.
■□■
شعر:دلبرین عبدالفتاح
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
در آغوشت بیارامم چه زیباست!
برایم ناکجایش قدّ رویاست!
در آن شورش ترین احساسِ نابی،
برای باورِ قلبم مهیاست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
آغوشت را
چگونه روزه بگیرم
وقتی عسل چشمانت
دهان نگاهم راآب می اندازد
ومن
پنهانی قورت می دهم
طعم نگاهت را
علی مولایی
مرا درشفاخانه ی آغوشت
بستری کن
تا با آرامبخشی از لبانت
عاشقانه هایم را
در حصار بازوانت
چُرت بزنم
علی مولایی
این روزها کمی بیشتر از حدِ معمول دلتنگت می شوم!
دلتنگِ آغوشت، که همچو پناهگاهِ امنی ست، برای ناامنیِ این روزها
دلتنگِ حرف هایت، که مرحمی ست برای زخم های دلم
دلتنگِ خنده هایت، که امیدبخش زندگانی ام است
و چشمانت، مانند کهنه شرابی ست، که عجیب مرا مست می...
کاش که آغوشت
. آخرِ دنیا باشد
.
می گذرم...
از خم این فاصله ، با تاریکی کوچه
و زنجیری که گلوی پایم را می جود
ببین...
چگونه بال می گیرم،
که به انتهای رگ های تو
سرریز می شوم
و آهسته بر پرچین دیوارهای پیر
زیر تابش مهتاب
به شب نشینی شب بوها
که می رسم...
من گناهکارترین بنده خدا هستم
در آغوش تو بودم و قدر ندانستم
تورا لمس میکردم و ناسپاس بودم
خدا حتما برای این گناه مرا مجازات خواهد کرد
توبه هم اثر نمی کند.
حق الناس بخشیده نمی شود..
خدا گفته باید کسی که به او ظلم کرده ای
تورا حلال کند......
حاضرم در عوض گرمی آن آغوشت
جان شیرین خودم را به تو دلدار دهم
حسن سهرابی
sohrabi hassan
sohrabipoem
اغوشت خانه ی من است ..
محکم در اغوش بگیر ..
مرا بی خانه نکن …
المیراپناهی -درین کبود
نویسنده
اگرچه باورش سخت ست، اما،
جزیره ی شرجی آغوشت
با هیچ کرانه ای
--قابل قیاس نیست!
لیلا طیبی (رها)
آغوشت کپری ست،
در گرمای تابستان!
***
آی ی ی
چه مطبوع ست مرداد ماهِ آنجا.
زانا کوردستانی