متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
نرو از پیش من؛
آخر،
مجالِ بی تو بودن نیست؛
دلم مویه کند هر دم؛
بگرید زار؛
میگیرد!
تنهاییم را در آغوش گرفتهام و لبخندی گنگ بر پهنای صورتم نقش بسته است. زانوان سرما زدهام که مانند برگهای تاکی بیجان به تنهام آویزان شده بودند را در آغوش گرفتهام. از پنجره دیدم که گربهی همسایهی روبهرویی سرش را در میان سینهی صاحبش مخفی کرده...
...یک عمر روی پای خود بودی درختِ من!
هرگز نیفتاده به روی شانه ای بارت...
بهارم گر نباشی بے تو چـہ غم انگیز است
ـבل عاشقم گر نباشی بے تو چه ـבلگیر است
تما لحظـہ هام گر نباشی بے تو چـہ رنگ غروب است
بـہ بهاررم گوییـב نیایـב گر نباشی زنـבگے بے تو خزان است
در پس تک تک حرفایت غم و اندوه است اما در پس خیالت بی خیالی
برای من سخن از محبت میکنی اما از تو جز بی محبتی چیزی نیست
زیبایی ات برایم اهمیتی ندارد وقتی زیبایی دلت را به کسی دیگر داده ای
دیگر عشقت برایم کم رنگ شده گویی...
بی تو آینهی چشمانم،
بغضِ سکوت را،
مات میکند...
بی تو سبزدشتِ وجودم،
پر از بهانه میشود...
بی تو صحرای دلم،
خونبار است،
از نمِ چشمانم...
نه...
بی تو،
بهار هم،
اینجا،
نمیخندد!
❉᭄͜͡بهار عمرم بے تو خزاט گشت …
کاش، میگشت رها، از تبِ تنهایی خویش
لحظههای عطشِ پُرغمِ پنهانیِ من
ایستاده مرا بگیر باد!
این عکس باید برسد دستِ بهار
برسد دستِ زنانهترین شاخهاش
باید ببیند که روزگاری
برگها
از دستِ تنهایی
به خش خشِ خود
میافتادند...
به لطف گلولههای سرگردان
چترش
مدتهاست سوراخ است
اما میترسد
میترسد
پایش به زمین برسد
آسمان!!
جای زمستانِ اخوان
جای کتک خوردنِ پرچم از طوفان
جای تکانهای یک جیبِ خالی
جای تنهاییِ تمامِ آدمها
پُست میدهد
سربازی که حکمِ زنده بودنش
به شهادتِ پوتینهای پاره بسته است...
ایستادهای
تنهایِ تنهایِ تنهایِ تنها
پایِ چهارفصلِ پاییزم.
تو
تنها شکوفهی درختِ بختِ منی...
دور از تو...
پیراهنم ملحفه ی سفیدی ست
که در گلوی جمعه تاب می خورد
وصبحانه ام تکه ای نان بیات
با عسلی که طعم باران
خاک خورده می دهد...
ما را از آتش جهنم نترسانیـב
ما با زخم از ر؋ـیق آتش گر؋ـتیم ..
جهنم بـבتر از نمک ریختن روے زخم ڪ نیست..
بی مروّت گشته دنیا، با تپش های دلم؛
لیک در دریای دل، «احساس» را بارانده ام
مرا....
ببر به جایی که
هوای تو
نیست....
نیستی و نبودن تو بدجور...
باعث شده دیگران نیایند به چشم...