شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس،
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس،
با این همه حال و در چنین تنگدلی ،
جا کرده محبت تو چندان که مپرس،،
در دیاری پُر ز ظلمت
کوچه هامان بوی غربت
خانه هامان عطر نفرت
شعر هامان بوی هجرت می دهد.
در هوایی پر ز حیرت
بوسه هامان بوی شهوت
خنده هامان رنگ نخوت
چشم هامان طعم سرقت می دهد
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست،
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست،
با عشق تو صبح را به سحر گاه رسانم،
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست،،
شب تا سحر ز هجرت همچون اجاق داغم
تب دارم و پر از لرز ، زندانی اتاقم
تنهاتر از خدایم ، یک مرغ عاشق تک
در انفرادیم یا مست سکوت باغم
مزمن ترین مریضم اما همیشگی حاد
بیمار لا علاجم ، هر صبح خون دماغم
در آرزوی رفتن ، شاید...
نام شعر: آغوش
بی صدا صدایم کن
تا از ابتدا
عاشق اسمم شوم
بی هوا در زندان آغوشت
مرا حبس کن
این حبس را
بی تعارف
دوست دارم
از ابتدا
بیا بسازیم زندانی در هم
چون این زندانبان را
بی تعارف
دوست دارم
اگر باشد گناه عاشقی
سنگین ترین جرم...
نام شعر: منطق
پشت من گفتی ندارم من که حتی منطقی
آبرو داری همیشه کرده ام نا لایقی
می زنی تهمت چرا بر قلب این عاشق عزیز؟
من که تسلیمت همیشه بوده ام ای مشرقی
هرکسی لافی زده پشتت زبانش بسته شد
من نگفتم از بدی های تو همچون عاشقی...
(السّلامُ عَلیکِ یا اُمّ المَصائِبِ یا زَینَب)
(اگر زینب نبود)
کربلا در خود رها می شد اگر زینب نبود
ظهر عاشورا فنا می شد اگر زینب نبود
پرچم اسلام می افتاد بر روی زمین
پرچم ظالم بپا می شد اگر زینب نبود
محو می شد ماجرای عاشقان کربلا
عشق بی...
(السّلامُ عَلیکِ یا اُمّ المَصائِبِ یا زَینَب)
( کوه صبر)
سینه مالامالِ درد و غم برای زینب است
مرغ جانم نوحه پرداز عزای زینب است
کیست زینب؟ قافله سالار مِحنت دیدگان
این که گویم شمّه ای از ماجرای زینب است
کوه صبر و استقامت بود و هرگز خم نشد
کوه...
زندگی همیشه همین بوده است
درست زمانی می رسی
که پلّه برقی
از کار اُفتاده باشد
ساعت مُچی ات
مغزِ امیدوارِ امروزت
و بیچاره پاهای مصنوعی
که طبیعی طبیعی
دردِ بیشتری
می کشد انتظارشان را...
«آرمان پرناک»
با عشق تو از هردو جهان آزادم
ویرانه که نه یک وطنِ آبادم
هم جان وتنی و هم تنم را جانی
در پای تو با شوق دل و جان دادم
بانوی کاشانی اعظم کلیابی
از دست زمان سیلی محکم خوردیم
سیلی شده و دل به کسی نسپردیم
سرخیم اگر سرخی ما از تب ماست
حوای غمیم ارث ز آدم بردیم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
دیگر مرا به درد فراقت شکیب نیست
زیرا امید دیدن رویت نصیب نیست
دردی نشسته بر دل چشم انتظار من
حتی دوای درد من امن یجیب نیست
هر چند عمر من همه طی شد درانتظار
آب ازسرم گذشت که این هم عجیب نیست
خو کرده ام به درد وتب انتظارتان...
در بندِ زمان، اسیر و بی تاب شدم/
در خوابِ خود از قفس به پرواز شدم/
آزادی اگر چه دور، رؤیا شد و رفت/
در حسرتِ بال های خود خواب شدم/
...
....فیروزه سمیعی
از ورق گردانیِ وضعِ جهان غافل مباش
(بیدل دهلوی)
رهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت است
شکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماست
(مهدی فصیحی رامندی)
ای عزیزان چنگ بر دامان او تقدیر ماست
فکر آزادی در این ره خار دامنگیر ماست
دل به هر تقدیر او فتح الفتوحی تازه است
کار بی تدبیر در محنت سرا تدبیر ماست
رهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت است
شکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماست
دشت را...
(مقصد خلقت)
خدا ز خلق جهان، جز تو انتظار نداشت
جهان، بدون وجود تو اعتبار نداشت
تو کیستی که خدا گفت جمله ی «لولاک»
تو کیستی که خدا جز تو انتظار نداشت ؟
ز خلق ارض و سما نیست مقصدی جز تو
بدون خلقت تو ، آسمان قرار نداشت
هوا...
خاطراتمان سالهاست در کوچه های دلتنگی
گم شده است.
در میان قصه های بی پایان ،نفسهای خسته و
فریادهای جسته از گلو،
در هجوم اندوه برگهای پاییزی به خواب رفته.
و ما مانده ایم ، چشم به راهِ راهی که می دوید و می گریخت.
اینگونه گیر افتاده ایم در...
در هیاهوی نگاهت
ایستادم در تاریکی چشمانت
تا با یک پلک تو
خورشید بدرخشد
و زمین برقصد
و با ریتم موسیقی صدایت
دوباره ضربان بگیرم
مجید محمدی(تنها)
وقتی که عشق بر تن تو دست میکشید
وقتی جهان به وسعت آغوش تو رسید
وقتی که قلب عاشق من تند میتپید
تو بیخبر ازین همه خمیازه میکشی!
من پشت پلک های تو خواب از سرم پرید