متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
برگرد افکارم پریشان است برگرد
خوابم پر از کابوس و هذیان است برگردد
من بی تو روزم شام تاریک است، هرچند
شب های تو بی من چراغان است، برگرد
دل خوش به تو بودم ولی حالا که رفتی
مرغ دلم سر در ڰریبان است، برگرد
گفتم نرو انگار نشنیدی و...
آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
آرام گشتم تا تورا پیدا نمودم
باران شدی بر روی گلبرگم چکیدی
شبنم زده من عاشق بوی تو بودم
تو قبله ومحراب دل بعد از خدایی
تو ناخدایی کن به دریای وجودم
در هر نفس نام تو شد ذکر،لبانم
پیچیده ای همچون دعا...
تو نه!
گلوله ات راست می گفت !!
آدمی که پای قلبِ خود ایستاده
سایه اش زود کج خواهد شد
«آرمان پرناک»
من میخِ محبت را
برای قابی رویایی
به دیوارِ عشق کوبیدم،
یک نفر دیگر
کلاهش را به آن آویخت ...
«آرمان پرناک»
خودتم نمیدونی گندزدی به احساسم خودمم نمیدونم چرامسخ چشماتم بااونهمه بلاکه آوردی سردلم بازدوست دارم وازدوریت تره چشم
بگذار من
بیشتر دوستت بدارم
بیشتر عاشقت باشم ، بیشتر بخواهمت
بگذار من
بیشتر در آغوشت بگیرم
بیشتر ببوسمت
بیشتر ببینمت
کارهای سخت را بگذار برای من
بگذار برایت بمیرم
تو فقط
حضرت عشق باشی کافیست...
ازمیان تمام چیزهایی که دیده ام
تنها تویی که میخواهم به دیدن اش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کرده ام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.
خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم.
چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی...
میخواهم به تو بازگردم
همچون خاطرات بیماری که حافظه اش بهبود می یابد.
همچون سرزمینی که از اِشغال شورشیان خارج می شود.
شبیه اسیری که حکم برگشت به وطنش می آید.
می خواهم به تو بازگردم
حبس شوم میان بازوانت
موسیقی بیکلامِ احساس، فضا را پرکند.
گیسوانِ بلندِ لَختم را...
تورا دوست دارم…
همانقدر که سبزه زار ها سبزه دارد…
همانقدر که آسمان شب ستاره دارد…
همانقدر که اقیانوس ها ماهی دارد…
همانقدر که جهان هستی پهنا دارد…
من تورا دوست دارم، فراتر از بینهایت
تمام سلول های وجود من اسیر عشق تو شده
مرا ببین
مرا بشنو
کافیست من...
هر جا که از عشق سخن به میان آمد،
تو را به یاد آوردم
هر چه شنیدم تو بودی.
هر چه خوانده ام تو.
یاد تو ادبیات را زنده می کند
یاد تو، می آید در کلاس درس. در شعر می نشیند ، از زبان استاد جاری می شود و...
اگر با نگاه اول عاشق شدی
که کلاهت پس معرکه است..!
عشق را باید آموخت
قدم به قدم
عشق های ماندگار بنیانش بخشندگی است
باید وفا کنیم به عهد
باید دستی بگیریم به مهر
باید شانه ای باشیم برای غم
باید غنج کنیم برای هم
باید خاطره ای بسازیم برای...
انقد دوست دارم
انقد قلبم باهات آرومه که...
شدی وصله ی تنم،شدی خونِ توی رگام..
تو همونی هستی که:
دلم میخاد تمام عمرم و باهاش زندگی کنم
تو تمام روزا چه روزای شیرین چه تلخ
کنارت باشم تو هر حالتی مرهم بشم
برا قلبت تکیه گاه بشم برا دردت...
حال...
کی گفته این مسیر به تو ختم نمی شه؟!
عقربه های ساعت از هم دور می شن، در مقابل هم قرار می گیرن اما دوباره به هم می رسن؛ شب وعده ی روشنایی و روز، نوید تاریکی رو می ده؛ مگه می شه زندگی هم به ما مژده ی وصال...
در آغوش عریان من
ضیافتی برپاست ..
هرحرامی اینجا حلال است
محکوم کن جبرها را در
دادگاه ممنوعه ها ..
چیره شو بر تن برهنه ی من
لختی در این سرزمین
وسوسه انگیز بیاسای..
بذر عشق و هوس ،
در سایش دوتن جوانه خواهد زد ..
میان نبض و نفس...
زمانی که چشمانم، محوِ آسمانِ آبیِ چشمانت، بشود؛ قلبم به اندازه ی تمام خاطرات،بین مان، حصار جدایی می کشد. باورش سخت است اما؛ زمان زیادی گذشته است که عشقِ من، از نظر همه؛ پنهان مانده است.
اکنون؛ قلبم را ببین که چگونه در انتظارِ دیدنِ همتایِ معنوی اش؛ چنین فرسوده...
خیلی سخته دلتنگ کسی باشی
با رفتن ب سر مزارش اروم بشی