متن پنجره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پنجره
لب پنجره ی چشمم
تقویمی بی فصل را
ورق می زند
باد.
رضاحدادیان
world day poety
خورشید
که قهر می کند
باز پنجره
پرده را می کشد
پاییز
با بغلی از داوودی های بنفش
می ایستد
تا بوی باران را
ناشتا سر بکشم
فنچی از تنه ی گیلاس می افتد
آیا
علفزار برهنه
زخم هایش را بهار می کند؟
وحالا
من به...
در این عصر کِش دار
با این زوزه یِ
باد مشرقی گلاویزم
وای پنجره
اندوه نبودش مرا می کُشد...
رویاسامانی
۱۴۰۲/۴/۱
با رفتن ماه
تنها
نبض پنجره بود
که ایستاد.
رضاحدادیان
تو را جایی دیده ام
در آینه وقتی نگاهم می کرد
در قاب خالی پنجره
وقتی به ماه نگاه می کردم
در شادی گنجشگان صبح
وقتی در جوی آب بازی می کردند
در کتابی که می خواندم
آهنگی شنیدم
در خانه ی تو نشستم
چای از دست تو نوشیدم
چشمانی...
باز امشب مثل هر شب زیر باران مرده ام
در پشت پنجره ای رو به خیابان مرده ام
گریه دارم شانه هایت در کنار دیگری ست
بودنت با دیگری بر جانم نیش دیگری ست
مثل هر شب در کنار آن خیابانی که نیست
میشوم خیس در خیال زیر بارانی که...
پنجره؛
آبستنِ انتظار
و کوچه؛
پا به ماهِ آمدن!
ببین چگونه به تو آمده ام
به رگ های روشنت!
حالا بگو چطور
بر روشنای پنجره ات قوس نگیرم!
که اصالت پریدنم با تو تعریف می شود
مریم گمار
به پنجره خورد
می خواهد فرار کند
قمری جوان...
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی باران
باشم ؟
که از بسامدش
رنجی ناگزیر بر سرم نریزد
وپرت نشوم بر شمایلِ تاریکی
که ذهنی مرطوب را پس می دهد
مریم گمار
ای روشنایی بالنده
در گلوگاه پنجره!
ببین که لبانت
رسیده به غشای گردن،
هنوز می پرسی،
چرا در حدود رگ هام شناوری
مریم گمار
همپای صبح بیا
و با دست های سبزت
فاصله را بردار
پنجره ی امید را به رویم باز کن
من آمدنت را
به قلبم نوید داده ام
مجید رفیع زاد
ایکاش که دنیا پنجره ای داشت
به سوی رفتگان
دلم که سخت برای تو تنگ می شد
قرارمان کنار آن پنجره
از دنیای بی تو ، سخت خسته ام
از اینهمه آدمهای غریب
حرفهایشان را نمی فهمم
و شاید آنها زبان اندوه مرا نمی دانند
✍ سردار
من بی تو دریچه ای رو به دیوارم
همیشه اتفاقی پر از نیامدن ها..
بیا و برای این دیوار تنهایی ام
پنجره ای باش
رو به آسمان
✍ سردار