متن پنجره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پنجره
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی باران
باشم ؟
که از بسامدش
رنجی ناگزیر بر سرم نریزد
وپرت نشوم بر شمایلِ تاریکی
که ذهنی مرطوب را پس می دهد
مریم گمار
ای روشنایی بالنده
در گلوگاه پنجره!
ببین که لبانت
رسیده به غشای گردن،
هنوز می پرسی،
چرا در حدود رگ هام شناوری
مریم گمار
همپای صبح بیا
و با دست های سبزت
فاصله را بردار
پنجره ی امید را به رویم باز کن
من آمدنت را
به قلبم نوید داده ام
مجید رفیع زاد
ایکاش که دنیا پنجره ای داشت
به سوی رفتگان
دلم که سخت برای تو تنگ می شد
قرارمان کنار آن پنجره
از دنیای بی تو ، سخت خسته ام
از اینهمه آدمهای غریب
حرفهایشان را نمی فهمم
و شاید آنها زبان اندوه مرا نمی دانند
✍ سردار
من بی تو دریچه ای رو به دیوارم
همیشه اتفاقی پر از نیامدن ها..
بیا و برای این دیوار تنهایی ام
پنجره ای باش
رو به آسمان
✍ سردار
هیچ توفیری ندارد
چه رو به آهن و سیمان باز شود
چه رو به درخت و دریا
من از بسته بودن پنجره ها
-بی زارم!.
(رها)
کاش باد
تنهایی ام را بیاورد بتکاند
پشت پنجره ات
کاش ماه آسمانم شوی
بنشینم لب ایوان به تماشایت
گیجم
رفتی و حال مرا پنجره می داند و بس
چشم بی حوصله را منظره می داند و بس
سحری کو که دلآشفته یادت نشوم؟
شب دیدار تو را خاطره می داند و بس
بس که نالیدم و گوش تو بدهکار نشد
طعم فریاد مرا حنجره می داند و بس...
ﺳﻤﺖ ﭼﺸﻤﺎن ﺗﻮ ﯾﮏ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ آن ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮی، ﻣﻦ ﺑﻪ تبسم ﻫﺎﯾﺖ
ﺧﻨﺪﻩ ﺑﺮ روی ﻟﺒﺖ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﻓﺎﺻﻠﻪ دﻓﺘﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﺮا ﭘُﺮ ﮐﺮده ﺳﺖ
ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ورق ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺧﻮب ست وﻟﯽ ﻓﮑﺮ...
نمی دانم
منظره پشت پنجره
به انتظار چه نشسته؟!
چه می فهمد که انتظار
ارواح خانه را پریشان می کند.
کاش می دانست
کاش می رفت
کاش...
(آرمان پرناک)
و نگاهی
پنجره باران
شد ...!
آریا ابراهیمی