متن رنج عاطفی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رنج عاطفی
دست بردم به خودم تا که خودم را بکشم
شاید از درد خودم را به عدم وا بکشم
خسته برگشتم از آن مرزی که بین من بود
و خودم را به تهِ چشمان خودم دفن نمود
پنهان شده در سینه ی من درد عجیبی.
جز چشم سیاه تو مرا نیز نباشد طبیبی.
غیر دلتنگیه تو.
نیست هوایی به سرم.
همه ما یک روز
یک جایی، با یک اتفاق
تمام وجودمان را از دست داده ایم
بی آنکه قلب هایمان از تپش بایستد.
خسته ام از این همه دلتنگی.
که زندگیم را آشوب کرده.
گـاهی اونقـدر بـد دلت مـیشکنه
که حتی!
نـای اعتراض هـم نـداری
فقـط
نگاه می کنی و
بیصدا میروی
من یه تجربه دارم
اینکه هیچوقت نمیشه عشق اول رو فراموش کرد و از یاد برد
عشق اول و رابطه عاطفی اول مثل خون توی رگ هات جریان داره
هرچیزی ببینی که تورو به یاد اون بندازه حالت بد میشه
پس باید سعی کنی خودتو یه جا سرگرم کنی
تا...
💔
@bzahakimi
کند قلبم، زِ غمهای گران ایست
نمیپرسی؛ که دردت، آخر از چیست؟
اقلّا، با گلِ احساسِ قلبم
نکن بازی؛ دلم بازیچهات نیست
برگشت گفت: بودن من واست کافیه؟
گفتم :راستش رو بگم دیگه؟
گفت: میدونی که از دروغ خوشم نمیاد...
گفتم: راستش
کاش
تو
همه
بودی
و
همه
هیچ
میشد
بودنشون.
در دلم، حالِ بدی، جوشید و رفت
بهرِ گریان کردنم، کوشید و رفت
تو دیدی که: به قلبم درد، جاریست
همان دردی؛ که تب می کرد، جاریست
نخواندی حسّ پردردِ دلم را
هنوز آن التهاب سرد، جاریست
برخی خاطرات
چشمانت را
خون میکنند
انگار
در سکانسی جنگی
یک سربازِ خستهی بیسلاح
در مقابل فرماندهی دشمن باشی
و بینندهای مازوخیست
علاقهمند به لحظهی کشتنات و
جریحهدار شدن احساسش باشد؛
آنقدر فیلم را عقب جلو ببرد
آنقدر شمشیر
در سینهات فرو رود و در بیاید
که علاقهاش
در دردی...
مخفی کردن ناراحتی از خودِ ناراحتی دردش بیشتَره..
اشک هایم بر زخم هایم می بارند و زخم هایم خون گریه میکنند...
اگر خاموش گردد، شعلههای داغِ احساس؛
فراموشی بگیرد، غنچههای باغِ احساس؛
چه سود از زندگانی میستاند، قلبِ یک زن؟
به هردم میشود، درگیر با، بارِ غمِ تن...
آمدم با تو باشم؛
فقط با تو!
و قلبم را برایت هدیه آوردم؛
در کادویی،
از جنساحساس؛
به رنگ محبّت!
امّا تو...
بازتابیست مرا؛
بازتابیست...
به تلافی شکستن قلبم؛
بازتابیست مرا...
دلیل این همه دردهای تکراری، سیه چشمان توست.
هر چه میخواهی بکن، اما تو نشکن دل ما.