پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شبها،دفترچه خاطرات زندگی مان هستند...حرفهای دلمان را می گوییمماه می نویسدستاره ها گوش میکنندو خوشا به حال ما که در این جهان،ستاره ها ساقی حرفهایمان هستند...
لالایی ناگهان رفتنستاره، کوچ، تنهایییه سرخِ دیگه پرپر شدچه روزایی، چه دنیاییخوابت آرام، پروازت بی خطر و سفرت خوش...
تنها دلخوشی امیافتن ستاره ای ستمیان اعماق شبتا رد پایشمرا به تو برساند...فرشته شعبانیان...
واسه روز ولنتاین دو تاستاره تقدیمت می کنم یه ستاره پربوسه که دلم بی تو نپوسه یه ستاره پر امید واسه هرکی تو رو دید...
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و تلخی را با شوری اشک غسل می دادم سکوت کردم ...و غم در اعماق من ریشه کرد و آرام آرام وجودم را فرا گرفت ...دایرهٔ تنهایی تنگ تر و تنگ تر شدو درد چو گیاهی مرموز رویید ...ابستن درد هایم شدم ...و همچون ستاره ای به هن...
یلداتو از عمق شب می آییتاریکی از تو جدا نیستامشب چگونه آغاز می شود ؟با غروب آفتاب و ظهور تو ؟یا ظهور تو و غروب آفتاب ؟تو ستاره ای بر شب تارزلف سیاه تو شعر بلندی است رها بر همه سویلداتو یک بهار در دل پاییزیتو تک بلندای عمر پاییزیغزل کدام فال است که تورا با معنایش بر عشق به دوش می کشدصدای خش خش کدام برگ نامت را فریاد کرد که اینگونه گیسوانت را به نرفتن بافته ایتو راز کدام سرخی اناری که کشف نمی شویتو بغض کدام بارانی که دی...
ستاره بودی و در شب، به راه تابیدیهمیشه بر سر من، هم چو ماه تابیدیتو نور عشقُ محبت به قلب من دادیشبیه روز ، به بخت سیاه تابیدیتو آرزوی شب و روز و هر دمم هستیتو آفتاب شدی و در پگاه تابیدیمنم که خیمه زده شب به آشیان دلمتو ماه من شده بر ، بی پناه تابیدیتو روشنایی و آرامش دلم هستیبر آسمان دلم ، با نگاه تابیدیدلم کویر شکسته تو مهربان خورشیدتو مهر هستی و بر این تباه تابیدی .مریم صفری (مارال)...
مرا به بزم عاشقانه ات ببردر این شبی که ماهبا نگاه هر ستارهجرعه جرعه مست می شود...پیاله ام شکسته استتو از شراب چشم خوددو جرعه قرض می دهی؟...
از عمق شب ستاره ای آمد نفس زناندر موج اشک های من افتاد و جان سپردچون چشم آهویی که بر سر چشمه ای رسیدچون قلب آهویی که به سرچشمه ای فسردبا مرگ او ستاره ی قلبم به سینه سوختبا مرگ او پرنده ی شعرم ز لب پریدبادی وزید و زوزه کشان آب را شکستابری رسید و مرتع مهتاب را چریدآن قاصد هراسان با آن شتاب و شوردر حیرتم ز دشت کدام آسمان گسست؟گر با لبش نبود سرودی چرا فسرد ؟گر با دلش نبود پیامی چرا شکست ؟چشمم هزار پرسش اینگونه دردناکبر ب...
آسمان پیر شده استو این ستاره های دنباله دارکه از دل شب میگذرندتنها مشتی آرزوی سوختهبه دنبال میکشند....
ای آسمان من که سراسر ستاره ایتا صبح می شمارمت اما ندارمت......
فقط نگاه کنمعجزه گاهی دل سپردن استبه ابرهایی که دور سرت می چرخندو خیال هایی که هی رنگ و بی رنگ می شوندتا تواز خیالی نومعجزه ای جدید بیافرینیاغوایی تازهکه دلت را بدان بیاویزی.نگاه کنمعجزه همین استهمین که با قلبی خالیدستهایت پر از ستاره وآسمانت راستاره باران دیده اند....
ای زندگیتو پرچمِ باشکوهِ حقیقت رابه من سپرده ای تاعرقِ پیشانی رابه سپیدِ ابرها بزدایماز خاطراتی که چشمانم رابه دوردست ها فروبسته اند، بگذرمخسته ام از گذشته هاستاره های رخشان پیشِ رو هستندای امید! ای ستاره ی من!بال هایت را بتکاناز میانِ واژه ها جرقّه بزنبَرشِکاف، همچو ابراندوهِ انسان ها را به دوش بگیرتا سبکبال شوندبه دشت های بهاران درآو عطر و زمزمه ها راهدیه کنبه انسان ها ......
هدیه ای با ارزش تر تو برای من در دنیا نیست.گلی خوشبوتر از تو در گلستان زندگی در میان گلها نیست.عزیزتر از تو در قلبم هیچکس نیست، باوفاتر از تو هیچ باوفایی نیست.احساسم را به تو تقدیم میکنم ، قلبم را فدای احساس پاکت میکنم.قلبم نام تو را فریاد میزند ، زندگی ام را مدیون وجود پر مهر تو هستم.اگر گلی مثل تو در این گلستان نبود ، زندگی ام کویری خشک و بی جان بود.اگر ستاره ای مثل تو در آسمان تاریک قلبم نبود ، آسمان دلم تیره و تار بود.اگر تو را نداشتم ، دیگر...
مژگان شجریان:"امروز خورشیدم، ستاره پر فروغم، چون شهابی در آسمان زندگیم خاموش شد و رفت.ایکاش مرگ ستاره حقیقت نداشت و آرزوها همیشه رنگ حقیقت می یافت و من نبودم و مرگ ستاره ام را نمیدیدم.اگرچه او همیشه در دل تاریخ زنده است و جاویدان."...
کاش میدانستیم دلبستنمثل برف نیست که سرد و بی روح باشد مانند باران نیست که گاهی شدت گیرد وگاهی چند ماه غیبش بزندمانند رمل های شنی بیابان ها نیست کهبا وزش ناملایمات ارتفاعش کم شود مانند ماه نیست که یک شب باشد یک شب نباشدمانند کور سوی ستاره ها نیست که هرچه دور تر روی کم فروغ تر شود مانند خورشید است گرم و همیشگی حتی وقتی رویت را برمیگردانی و در قسمت تاریکش می ایستی بازهم میدانی که پشتت به ان گرم است..آه از ابر ه...
ستاره ای شده ای در شبِ خیالِ دلمبیا وُ لحظه به لحظه بشو وَبال دلموَبال مثل تو بر دل مبارک ست و عزیزنَفَس نَفَس بِرِس از جاده ی شمال دلم...
لبخند که میزنیدر چال گونه اتهمچون ستاره ای درآسمانگم می شوم...
درخت را به نام برگبهار را به نام گلستاره را به نام نورکوه را به نام سنگدل شکفته مرا به نام عشقعشق را به نام دردمرا به نام کوچکم صدا بزن...
پاییز بعدی آمدی مارا خبر کن یک عصر بارانی فقط با من به سر کنهی قهر کن آتش بزن قلب و تنم رابا شیوهء قهرت جهان را در بدر کناز شهر چشمانم گذشتی واژه پژمردغم نامه هایم را ببین بعدا حذر کنماه و ستاره مشتری دیگر نداردیکبار هم پلکی بزن در آن اثر کناین برگها هم منتظر بودند و هستندپاییز بعدی امدی ما را خبر کن...
به وقت ِشبآرام باشمن ستاره ها رامیشمارمخوابت که بردتا صبحسیر نگاهت میکنم......
" چشم و چراغ "سقف آسمان سنگیستما راهی به بیرون نداریماین ستاره ها که مدام چشمک می زنندشهرهای دوری هستندکه رسیدن به آن هایک عمر طول می کشد...
...در را بستیماما باراندر خانه می بارید......هر چقدر هم دنیا بد باشد، حتماحتماحتماخدایی خیلی خوب دارد که اینهمه زیبایی را آفریدهاینهمه ستارهسیارهسلولمولکولزمانابدیتازلیتو در هر کدام این همه زیبایینمیدانم این همه زشتی چرا و چطور هستند، اما زیبایی ها هم هستند. و زیاد هستندگاهی فکر می کنم، بهترین فکر این است که فکر کنم تو خوبیتو بی نهایت خوب و زیباییدلم یک آغوش گرم و پر عشق و ازلی و ابدی می خواهد. دلم می...
عزیزِ لحظه های من...در یادم که می آیی عطر بهار نارنجمی پیچد در جانم ...در یاخته های تنِ رنجور و خسته امعشق می جوشد...درخشش صدها ستاره به برقِ نگاهمنمی رسد دستم به نوشتن می رودواژه ها به صف می شوندبرای سُرودنت ..عشق...همین است جاری شدن درتوو و یادت...عاشقت بودن...حالِ خوبیست ......
اجازه دارم دست وقتتان را بگیرم؟ شما که سرتان بلند است از عشق... شما که با یک گلِ لبخندتان بهار می شوند همه... به من بگوییدباران ببارد و آسمان شب نوشیده باشدو ابرها مست از خانه بیرون زده باشندتکلیف ماه چیست؟ستاره ها یخ های جامی هستند کوچک و منظم که آسمان نوشیده تا باد در باد، موی پریشان بخرد برای تقویم.و ماه تکلیفش معلوم تر از این نمی تواند باشد که «خورشید بار» بنویسد پاییز....
رفتن وُ مرگپایانِ فُروغِ عشق نیستستاره ، سال ها از پسِ مرگ می درخشد...حادیسام درویشی...
تمام شب را با توقدم زدم در رویای خویشتا شاید پیدا کنم راهی را ،که تو نیز به خواهی بمانیدر کنارمآنگاه نشینیمنگاه کنیم آسمان پر از ستاره راوبیابیم ستاره مانونجوا کنیم در گوش همولبخند زنیمو سپس بدهیم به همدست ها مان را...
هر چه ستاره هست،بر زمین ریخته پاییز......
زنیکه شعاع عاشقانه هایش رابا ستاره ها تقسیمکرده است٬به هیچ شکلی رام نخواهد شد ...مگر با بوسه ایدر دل یک شعر عاشقانه......
زنی که شعاع عاشقانه هایش رابا ستاره ها تقسیم کرده است٬به هیچ شکلی رام نخواهد شد ...مگر با بوسه ای در دل یک شعر عاشقانه......
من همان ستاره دور و کم نورم که سالهاست رو به تو چشمک میزنم...و...تو حواست به آن ستاره پر نور خوشبخت قطبیست......
.من همیشهروئیایی می بینمدر آیبنه ی این خاکرنگیپُر از نور وهیاهو ی پیچیده در افلاکتک به تک می شمارمستاره هایم راشاید بیایدتا تکیه کند تن خسته ام بر آن دیوار....
هیچ چیز جای "شب های"بی تو را پر نمی کند نه ماهی، نه ستاره ایشب های بی تودر این شلوغی های سربه هوامنحصر به فردند!...
در آینه اتخودم را می بینم ای ماهمیان این همه ستاره ای و باز تنها...
تو را همانند اغوش مادرم دوست میدارم از میان تمام واژه ها و ارزو هااز تو مینویسم و برای تو ارزو میکنممن هر روز در انتظار اغاز مانبه پایانم نزدیک میشوم و در انتظار فردای با هم بودن اب شدم !ستاره ای باش بتاب در اسمان منمن تو را برای خودم میخواهم تو را با خیال بافی هایت در مورد منبرای خودم میخواهمانجا که با اولین تصویر در ذهنتروز را اغاز میکنیو با اخرین نگاه من تمام میکنیمن تو را برای خودم ، کنار خودم میخواهم...
در حصار شب؛که ماه و ستاره همخواب می شوند نزدیک تر بیا..️تا بنوازم موسیقی بی کلام تنت راپو لبان سرخ تو با ساز بوسه هایشسیراب کند آرشه ی تشنه ی لبانم را... ️️️...
شب هنگامدر آسمان نگاهتصدهاعشق را آذین می بندندو من سرمست و بی پروادر این اقیانوس بی انتهاغوطه می خورم ......
کاش شبی بیایدکه "با هم"ستاره بِشماریمجایِ غم،آرامش موج بزند بین ماندور شود "دلتنگی " از دلِ مان...
کدام شب؟زیر نگاه هزار جفت ستارهدور از چشم هیز مردانی کهتنها رویایشان آغوش تو بودبرهنه شدی؟که دوباره زن شدیو امیدهای کوتاهت با سیگار لایانگشت های چه کسی دود شدندکه اینگونه لبخند زدی....
ای سرو سبزکاشکی کنار تو می شکفتم از گل سرخمی وزیدم از نسیمِ صبح ومی ریختم از شبنمی به دامانتبا آب های نهربه کنارت می آمدمو سایه ی بلندِ تودر جانِ من هویدا بودو لبخندتموج های آبی ام را سکون می دادکاشکی ستاره ای بودمو از چشم های تو می درخشیدم ......
هزاران هزار پله را طی کنیتا خودِ آسمانباز هم سودی ندارد !هر چیزی به وقتش سراغت می آید!یک شب،ستاره ای از دور دست هااسیرِ دست های پرُ مهرت خواهد شد......
به شب گفتم...دلم گرفته. ...برای منیکی از بهترین و زیباترین آرامش را بیاور...ستاره چشمکی زدماه درخشیدو گلی شگفتشهابی رد شدنسیمی وزیدعطرگل یاس در باغچه پیچیدبرگی روی شاخه رقصیدپیچکی ساقه اش به تنِ باغچه چرخیدبه شب گفتم:این چه ربطی به آرزوی من داشت؟!شب لبخندی زد وگفت:راز خوشبختی و آرامش دیدن و لذت بردن اززیبایی هاست....
نگاهم که می کنیستاره می خنددماه می تابدو عشق در دلم باله می رقصد.....جهان کوچکم چشمان توستکه دریا دریا بی تاب من استو به وسعت آسمان دلواپسم... ..آبی آراممنام دیگر تو باران استکه می باری بر منو تن خستگی هایم را به باد می دهی ..نگاه کنستاره ها می خندندماه می تابدو من چه عاشقانهدر آغوشت بخواب می روم .......
ستاره ها زخم های مادرزادی من اندکه راه دیگران را روشن می کنند...
روی شب را باید بوسید.....همه را خواب می برد، تاآنهایی که دارندشان، به ستاره بوسه ی یواشکی دهند.....و آنهایی که ندارند به گریه های یواشکی شان مشغول باشند........
من ستاره ای دارمکه در آسماننامش رازمین گذاشته اند...
رویاها مثل ستاره ها هستند ممکنه هیچوقت بهشون نرسی اما اگه دنبالشون کنی تو رو به طرف سرنوشتت هدایت می کنند...
دوست دارم چون ستاره ای سرگردانبه چال گونه ات سقوط کنمو به هیچ گونه ای در این جهان باز نگردممرا به خاطرت بسپاربدون خاک و گلایولو نگذار هیچ حادثه اینبش خاطرت کنداین شعر ها مرا چهار پاره به میخ می کشندو در چهار سوی جهانچارقد زنان مسلمانبه زمین می افتدخورشید مرا از شرق و غرب ادامه می دهدو لکه ی ننگ پاکدامنی امبر پیشانی جهانداغ می خورد...
محو توامچنانکه ستاره به چشم صبحیا شبنم سپیده دمانآفتاب را... عشق ️️️...
روجاشبا وئرجینا گوداندرهجرگه جرگه کالاکنستاره/ شاخه بالِ شب را میزد/ دسته دسته قو...