متن بغض
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بغض
من بنای کهنه ای در بستر ویرانی ام
مثل باقیمانده ی آثاری از اشکانی ام
با نجابت بغض ها را در گلو حل کرده ام
مثل ابرم,زود میگیرد رگِ بارانی ام
لذتی دارد برای چشم تو شاعر شدن
با تو ترکیبِ نبوغ سعدی و خاقانی ام
ای کبوتر از قفس...
درخت نارنج،
داخل حیاط...
پدر پیرم روی تخت،
مادرم کنارش،،،
--در قاب!
بغضی به مهمانی گلویم آمده است
در این میان
یک چیز کم است،
-- تو!!!
کاش میان این خانه،
--قدم می زدی!
(زانا کوردستانی)
اومدم پشت پنجره، گوشه ی پرده رو کنار زدم و خیره شدم به خیابونی که روبه روی پنجرمون بود.
پاکت وینستون آبیم رو باز کردم، یه نخ از توش درآوردم و بین لبام نگهش داشتم.
کام اول رو کشیدم:
\پشت چراغ قرمز بودیم، پسربچه ی گل فروش بهم گفت:
-عمو...