متن بهار

بهار امد ویار آمدو دیدار جوان شد.
بر گونه ی من چشمه دیدار روان شد.
یک عمر نهان کردم واین عشق نهفتم .
صد حیف که با دیدنش آن عیب عیان شد .
آن یوسف برگشته به کنعان.دل مابرد.
رسوای دوعالم دل یعقوب زمان شد.
مانند زلیخا شده پیر از...

درختِ عشق در جانم؛
شکوفه_باران شده است !
بهار تویی ...♥️
آمدنِ فصل ها بهانه بود !

باران شو و ببار در آسمانم
چه فرقی می کند من بهار باشم یا پاییز؟
تو همیشه زیبایی...

شراره های نور خواهد درخشید
غم کوله بارش را خواهد بست
زخمها بهبود می یابند
در دستان بهار سبز خواهیم شد...

آریا ابراهیمی

نقاشی ات می کنم !
به روی بومِ قلبم ،
با قلمویی از جنسِ عشق ،
با اینکه خودم از تبارِ پاییزم !
ولی،
تو را بهار می کشم ... تو را که در برگ ریزانِ دلم
همیشه سبزی !
سبزینه ای جاودان ...

نوشو
ایواردم واگرده ها باهار
قوران خانیه

نرفت/دوباره برمی گردد همین بهار/شاپرک

هر جا بهار بود
پُر از تو بود
هر جا پاییز
کنارِ تو بغضی شکسته بود
مگر تو چند فصلی
چه قدری که این همه، تمام روزهای جهان را
گرفته ای؟
تمامِ فصل هایِ نابِ سطر هایِ ناز را

انگار تو از خیال هم
بزرگ تری

جوری بیا بهار تو را نبیند،
خجالت بکشد

آخر تو خیلی قشنگی!

اندوه های زنانه اما،
خانگی تر از این حرف ها هستند،
درست مثل شیشه های مربا
مثل سبزی های خشکِ معطر
که می کوشند یک تکه از بهار را
برای زمستان کنار بگذارند...

سال نو می شود...
با برق چشمان تو
آنجا که هم تو می خندی
و هم لب های بهار!

اسفند را دوست می دارم
همانند چشمانی فرو رفته
در خوابی عمیق
وقتی بیدار می شوم ؛
تو را می بینم
که بهار شده ای... !

پاییز باشد، بهار باشد
فرقی نمی کند
هوا،همیشه نبودن تورا
به یادم می آورد..
همیشه..

بهار
بی حضور لبخندهایت
کابوس تمامی فصل هاست
می خواهم دوستت داشته باشم
شکوفه، بهانه یِ رویشِ نفس هایِ سبزِ تو
و تو پیراهنی، که
بر تنِ فصل ها عشق می پوشاند ...

شادی هایت را
بر صورت من بریز فروردین من!
و اضافه هایش را
پُست کن
برای کسی که بهاری ندارد

بهار لابلای موهای " تو" خانه دارد
و باران به یمن بودنت می بارد...
نسترن ها از برق چشمان تو می رویند
و آغوشت اردیبهشتی ترین بهار دنیاست...

آه محبوبِ مغرورِ من
بر تابستانِ آغوشم بیاویز
بر شعله های این عشق
بر اتفاقی که چنین بی بهانه در نگاهم رخ می دهد
بر تکلمِ ساده ی من از احساسم
بر صداقتِ واژه ها
بر زایشِ گل و شکوفه و بهار
بر دست هایی که رازِ قلبم را چنین...

بدون شک جهان را به عشق کسی افریده اند ، و بهار را به عشق ترانه !
چه بهارقشنگی وقتی
باد میوزد و روسری یار را با خودش میبرد
چشم هایم محو زلف هایش میشود
انگار زلف هایش
از جنس آسمان شب بود وقتی در سیاهی چشمانش غرق میشودم یک...

این سرما که بگذرد،
طوفان که آرام گیرد
خورشید لبخند می زند
و من یک بار دیگر
گل هایی که تنشان بوی بهار می دهد
در آغوش خواهم گرفت ...

پروانه های شادی
بر دست های مهربان
سرود رنگارنگ بهار را
زمزمه می کنند
.
دلتنگم، بوی دست های مهربان را
دلتنگم، شادی را
چشم به راهم،
بهار را ...

عاشقانه هایم را ...
گوشه ی ایوان بهار می گذارم...!
شاید!
قاصدکی،
احساس را
به تماشا بنشیند...!

ای نوبرانه ی صَد فصل من! سیبِ تُرد تابستان! دخترِ انارپوش زمستان! بابونه ی بَزم های بارانی! ای ثمره ی صبر...
تو بهاری یا پاییز؟ فرشته ای یا انسان؟ صوابی یا دلیل گناه؟ تو نمازی یا گُلِ تسبیح؟
من، به شکل یک مُشت، کُنجدِ دلخوش، روی نانِ سنگک تو نشسته...

سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده
شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز

خودم جانم! من به تو یک زندگی پر از عشق و لذت و زیبایی بدهکارم و دارم نهایت تلاشم را می کنم تا تو را به همان چیزهایی که همیشه دوست داشتی، نزدیک تر کنم. دارم تلاش می کنم فردای تو از امروزت بهتر باشد و بعد از این، دلایل...

چیزی تا آمدن بهار نمانده!
چشمهایمان را به روی ندیدن ها، نخواستن ها، دل شکستن ها ببندیم...
لحظه های آخر امسال فرصت خوبی برای قهر و دوری نیست!
این لحظه ها وقت مناسبی برای دلشکستن و تنها گذاشتن نیست!
که اگر دلی بشکند،که اگر از گرمای عشقی کم شود آنوقت...