متن درد دل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات درد دل
روبروی گلدان شمعدانی درد دل گفتم و بغضم ترکید
از آن روز، اشکهای شمعدانی ،مسئول آب دادن گل شمعدانی شده اند.
دلم بغض دارد ببار باران
ای قلم با انگشتانم سازگاری کن، ناگفته های زیادی
در دل دارم..
غمم این است که انگشتانتم هم دگر توان یاری کردن
متن هایم را بر دل دفترا ندارد..
من به پایان نبود تـــــو...
در این قصه شکایت دارم...
من و تو،
غروبگاهان
روی نیمکت پارک، میعادگاهمان بود.
درخت کنار نیمکت
که همیشه درد دل های ما را می شنید،
تنه اش خمیده است.
شعر: صالح بیچار
ترجمه: زانا کوردستانی
درد دل دیوانه را دیوانه میداند که چیست
کیوان بلدی