متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
رسد روزی که پایان یابد این دلتنگی من
ولی آن دم که زیر خاک باشد منزل من.
دلتنگی
نام دیگر
زیستن بیتوست
و این
تمام اندوهیست
که همیشه
با همهی نبودنت
دوستش دارم
دلم شد کوره ی آتش
ز دست بی وفا دلبر
بسوزاند دل مرا
تظاهرهای لیلی وار
ای که احوال دلم می دانی
تا به کِی روی ز من گردانی
ز جفایت همه حیران ماندند
دوریت کُشت مرا پنهانی
خانه ی دلتنگی در قلبم بنا کرد.
آن سیه چشمان تو
قشنگ ترین محال آرزوی من.
چه سخته بی تو زندگی.
لبخند که میزنی
قرمزی لبانت قطره قطره
مرحم میشود شرحه شرحه دلم را
ولی دریغ که به رویایی
اما باز بهتر از هیچ الان است
خوبی کن و گاهی به رویا باش
و چه شیرین است انتظاری که از جنس وصال نیست.
بلکه بارقهایست از حضور بینام و نشان یار...
که در نسیمِ خیال میوزد و در سکوتِ کلمات،
نامت را آرام آرام مینویسد بر دل جهان.
چه باک اگر قرنها بگذرد وقتی هر لحظه ،
آیینهایست برای تماشای بیپایانِ تو در...
خیالات باطل در مورد من به ذهنت راه نده
که چرا رابطهی ما چنین سرد شده است؟!
از وقتی که تو رفتی،
من روزهام.
نه در خوردن و نوشیدن!
بلکه در حرام کردن همهی مردم بر خودم،
جز تو...
شعر: #انار_مفتی
ترجمه: #زانا_کوردستانی
دستانم را بگیر
و به اندازهی بالهای پروانهای
ناز و نوازشم کن،
شاید اینگونه
من هم
به چیستی ۸ مارس* پی ببرم!
----------
* روز جهانی زن
محال ترین محال آرزوی من.
محاله بی تو زندگی.
چون شمع که میسوزد در گرد پروانه.
من سوختم از درد فراقت، خبرت نیست.
نگرانم نکند کج بشود،
راه دلت سوی کسی.
خاطرات چشم او آخر مرا کشتن دهد.
ای خدا رحمی بکن طاقت ندارم دوریش.
مرده بودم،
تو مرا بوسه زدی جان دیگر دادی.
میکشد آخر مرا،
تاب پریشان زلف او.
دل دیوانه ی ما،
خیال ویران شدن از چشم تو دارد، بدان.
ای که هرگز نروی از یادم،
تو مرا نیز به خاطر داری؟
محال است که خیالت را،
ز سر بیرون کنم یک دم.
---
گاهگاهی دنیای ما پر از دردهای پنهان است، دردهایی که کسی نمیفهمد و کسی نمیبیند. همان آرامش ظاهری که نشان میدهد همه چیز خوب است، در عمق قلب ما پر از غم و تنهایی است. گاه، تنها بودن و فهمیده نشدن، سنگینتر از هر خاک ناپیدا است.
در این...
رفتم
تا آن که نمانم وسط چون و چرایت
رفتم که نگیرد خبرم حال و هوایت
من کفتر جلد قفس و دام که بودم!
تا دل نسپام لب بام دو هوایت ؟
رفتم که نماند اثر از خاطره هایم
یا آن که نباشم غم بیهوده برایت
هر لحظه بمانی که...
چه خوش رسید شعرِ تو
به چشمه های جان من
که واژه واژه اش پُر از
نسیم آشنای توست...