متن دلشکسته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلشکسته
نام شعر:دلِ شکسته
درد یعنی من منهای تو
تو هم در جمع دیگران
خوش به حال دیگران
من یعنی بی تو در اندیشه ی تو
تو یعنی منهای من در اندیشه ی او
دلِ شکسته یعنی درد به طور پیوسته
درد یعنی من منهای تو
ابر هم دلش به حالم...
ما هر آرزویی کردیم واسه یکی دیگه براورده شد.
«در سرم نیست بجز وصل تو سودای دگر»
غیر ازین حیف بُوَد از تو تمنای دگر
عمر بگذشت و دگر مهلت دیدار نماند
فرصتی نیست ، مده وعده ی فردای دگر
ز جفا شانه مزن بر مشکن زلف که دل
جز سر زلف تو مسکن نکند جای دگر
صنما جز...
ای کاش یک نفر ، فقط یک نفر تو دنیا بود که آدم رو درک می کرد! به خدا انتظار زیادی نیست!
تا تونستم تحمل کردم ولی خدایا دیگه بریدم از آدمهایی که اسمشون خانواده هستش ولی رسمشون از صد تا غریبه بدتره!
مگذار که در حسرت دیدار بمیرم
بگذار تو را تنگ در آغوش بگیرم
دستم شده کوتاه ز دامان بلندت
زیر قدمت می شود آرام بگیرم؟
در دام تو انداخت مرا ناز نگاهت
زیباست که در دام بلای تو اسیرم
گر قسمت من نیک نیفتاد بنامت
تقدیر من این بوده و...
مهر تو از دلم
یک لحظه کم نشد
این اربعین گذشت...
امسال هم نشد!
دلتنگ صحن تان
عمری سروده ام...
نالایقم قبول!
تاریک بوده ام...
آغوش لطفتان
گویا مرا نخواست...
این کمترین هنوز،
دلداده ی شماست!
مظلوم کربلا!
آقای خوب ما!
ای کاش زودتر
دعوت کنی مرا...
دعوت کنی مرا...
تقدیر هم با درد هایم قد کشیده
یک راه با چندین غم ممتد کشیده
گاهی نمی فهمد کسی حرف دلت را
وقتی که دنیا لحظه ها را بد کشیده
باید به دیدارم بیایی تا بفهمی
از دوریت این دل غمی بی حد کشیده
قدر زیادی حرف دارم ، آه و...
نشسته ام به تماشا قطار خالی را
مسافران زبان بسته ی خیالی را
عبور می کنی و بی صدا بهم زده است
دوباره عطر تو آرامش اهالی را
هنوز از دل من بوی درد می آید
اگر نفسی بکشی گاه این حوالی را
هنوز شاعر یک لا قبای این شهرم...
بغض شعرم بی امان فریاد میزد واژه را
تا بسازد قصه ای از غصه ای پر ماجرا
حس ِ دلتنگی و غم تا عمق جانم می دود
مرگ هم پاشیده اینجا وحشتی بی انتها
گم شدم در این حوالی در هوای عاشقی
سایه ام در گوشه ای فریاد میزد بی...
شبی زنی شعرهایش را سوزاند
و برای یک دیدار ساده
از پنجره ها گذشت
آشفتن خواب ، کار ساده ای نیست
وقتی پلک هایت
خسته از سایه ای سنگین است
مرا ببین...
غریب تر از هر آشنای دیروزم
و این شعرهایی که می خوانی ،
حاصل بیخوابی های هر شب...
من به تنهایی بیرون می روم.
به تنهایی با خودم حرف زدم و به خودم دلداری داده ام.
به تنهایی مشکلاتمو هضم کرده ام.
من واسه خودم رفیق بودم، دشمن بودم.
به خودم خوبی کردم، بدی کردم ، خودم خودمو گم کردم، پیدا کردم!
من تنها حال خودمو خوب کردم...
بیقرارم قرار می خواهم
حالِ با اعتبار می خواهم
از حصارِ تمام آدم ها
راهکار فرار می خواهم
کشف کردم که چون بیابانم
من فقط چشمه سار می خواهم
سرزمینی است عشق من، که در آن
شاه نه، شاهکار می خواهم
از وصالِ همیشه دلگیرم
ساعتی انتظار، می خواهم
غرق...
باید بگویم بشنوی اما... بماند...
بگذار تا این قصه در اینجا بماند
من این طرف تو آنطرف هستی در این شعر
در «ما»ی ما دو «من» چرا تنها بماند؟
یک من سراپا خوبی و زیبایی و عشق
یک من فقط در حسرتی زیبا بماند
این رسم عشق و عاشقی هرگز...
یاد می گیری سخت و محکم باشی و احساس را از چرخه ی زندگی ات، خارج کنی؛
وقتی بارها زیرِ رگبار مشکلات و مصیبت ها و لابه لای سخت ترین ثانیه ها، در حالی که عمیقا کم آورده ای؛ به اطرافت نگاه می کنی و می بینی که بی پناهی...
دختر که بودم حواسم به همه جا بود ..!!به همه کس بود ..!!حواسم به مادرم بود به پدرم ... برادرانم ....خواهرانم ..!!خیلی مراقب بودم دلی از من رنجیده نشود حالا خودم بزرگ شوده ام مادر شده ام و هرروز دلم را میرنجانندخدای مهربان من پس عدالتت کجاست چرا از همه...
ببار باران بر بغضِ پرنده ی بی پرِ پرواز
ببار باران ، در سوگِ قفس
دلبسته یِ یک آواز
ببار بر تنِ زخمِ درختانِ
رها در ریشه هایِ باد
ببار باران ، بر رویِ گام هایِ
کوچه هایِ خالی از شادی
ببار باران رها کن کوچه هایی را
که جای...
نقاب روی نقاب
تورا میبینم که خودت نیستی
نقاب روی نقاب
اینهمه نقاب را چگونه بر چهره ات آویزان کرده ای دستانم را به نشانه ی تسلیم روبروی تقدیر به رقص در می آورم
صدای شکسته شدن دلم، دل از دلِ آسمان خالی میکند
شکسته های دلم را جمع و...