متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
نیمه شب از خیابان ها سراغم بگیر
روزگار عاشقی یعنی همین
برگرد و بمان ..
اصلا بخاطرِ من نه
حالِ گیاه خانه تب دار است
نگاه پنجره مشکوک و.....
ماهیِ حوضِ کوچکمان غمگین است
امّا اگر آمدی ....
کمی هم به من سر بزن
حال من هم رو به ویرانی است
در پزشکی دردی وجود دارد به اسم درد فانتوم؛
بهش درد خیالی هم میگن
اما خیالی نیست ، واقعا درد می کند
بیمار واقعا درد می کشد ولی از جایی که دیگر نیست؛ دستی درد می کند که قطع شده، انگشتی درد می کند که جایش بین تمام انگشتانش خالیست،...
جمعه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ در غرب،
جمعه سیاه(بلک فرایدی) نام گرفت
خواستم بگم تو نباشی
همه جمعه ها واسه من سیاه هستند🖤
از زمانی که به تو دل دادم، دیوانه ای بیش نیستم.
اما با تو دیوانگی هم ظاهر زیبایی پیدا کرده است!
و هیچکس نمیداند که من
ذره ذره نابود میشوم در این دیوانگی و روح زخمی ام، هرروز ناتوان تر میشود برای نگهداری جسم نیمه جانم...
همین که خبر مرگ تو را شنیدم
به روزگار خودم گرد مرگ پاشیدم
خدا به مرد عاشق رحم کند
لباس مشکی خود را به گریه پوشیدم
بهار من رخت سفر بر تن کرد و رفت
و پاییز غم با تمام دلتنگی هایش رسید
اما هنوز من اینجا درگیر کشف فصل آمدن توام!
کی بر می گردی ای نگار من
دلتنگم💔
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
قلبت ،برایم می تپید
وقتی
دستت در دست کسی نبود
اما
امروز
می تپد
برای کسی که تمام قلبم را گرفت...
حجت اله حبیبی
ما احساسیا ، به عشقمون تا تهش مینازیم
ما احساسیا ، خونمونو با عشق میسازیم
ما احساسیا ، هر چی داریمو رو میکنیم
یه عشقِ واقعی میخوایم ، ولی تهش میبازیم
ما احساسیا به این زندگی زیادی خوش بینیم
عذابِ وجدان میگیریم وقتی
با دوستمون دعوا میشه و بهش فحش...
امروز نبودی، اما عکست ،آرام شکایت می کرد غم نبودنت را و چتری که جا گذاشتی روی نیمکت تنهای خیابان
روزی که بی خداحافظی رفتی، هنوز یادت ،نامت را در ذهنم قاب گرفته ام اگرچه دیر....
حجت اله حبیبی
جای تو کنارم خالیست...
روبروی صندلی ات فنجان قهوه گذاشته ام
و خانه را مطابق پسند تو چیده ام.
جای تو در خانه ی قلبم خالیست. .
وقتی تو نیستی خانه تاریک و سرد است.
مهربانم...
بیا و بیشتر کنارم بمان . .
روزها می گذرد ...
دریاب مرا .......
شب بخیر شیرینم ،
خواب هایت ناز...
اینجا کسی شب های من را بخیر نمی کند.
شب که میشود ، می نویسم.
آنقدر که از یادم برود.
تو اما بنویس که یادت بماند.
رفتم ، طوری که این بار حتی در خواب هایت هم جایی برایم نباشد.
رفتم ، اینبار...
اگر روزی من نباشم
دنیا سر جایش خواهد بود...
گلها بی من خزان نمی شوند...
خورشید یادش نمی رود که طلوع کند...
اما...
جای مرا در قلبت ، کسی نخواهد گرفت...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
هرشب خودم را در آسمان...
چند قدم مانده به ماه...
در آغوش ستاره ای کوچک و کم سو
زانو در بغل...
با موهایی آشفته
و چشمان غم آلودِ خیره به مهتاب...
و لبخند بی رمق
در انتظار تو نشسته ام...!
بیا و پریشان حالیِ مرا مرحمی باش
تا دیر نشده...
بهزاد هوای پرواز داشت...
پرواز از خود...
پرواز از دنیا...
پرواز از این همه بی حاصلی عمر...
پروازی برای ابدی شدن...
بهزاد یک مرد بود... یک پدر... یک انسان...
بهزاد غمگین بود... شاید مثل هزاران مرد تنها و بی دفاع...
بهزاد روزی در بی وفایی های دنیا جامانده بود...
یکی...
تو باز خواهی گشت
مهربان تر از همیشه
در شبی از تاریخ که
این عشق دیگر نبضی نخواهد داشت
پریا دلشب
هر روز همین موقع ها درست این دم دمهای عصر که میشود سیل دلتنگی در لباس اشک گونه هایم را فرا میگیرد... دوایش یک فنجان قهوه نیمه داغ است, که تلخ و شیرینیش را متوجه نشوم...
و بعد کنار پنجره بنشینم و چشم در چشم درخت انگور بشوم...
و به...
نشسته بودم رو نیم کت پارک، کلاغ ها را می شمردم تا بیاید. سنگ می انداختم بهشان. می پریدند، دورتر می نشستند. کمی بعد دوباره برمی گشتند، جلوم رژه می رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخه گلی که دستم بود سر خم کرده داشت...
(داستان غمگین)
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به
قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش...