متن کوتاه

پیش آ بهار خوبی تو اصل فصل هایی

تا فصل ها بسوزد جمله بهار ماند

خسوف ؛/
برگی از نیلوفر آبی/
روی تالاب/

هرس کردن/
روی تیغه ی قیچی /
عطر درخت/

من کم دوست داشتن بلد نیستم
و این همه آزرده شدنم،
به خاطر زیاد دوست داشتنمه

حال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوب ویرانم،نفهمیدی مرا

یه خوشی تو ظاهر داریم یه غم عمیق تو باطن

اگر ی زمانی احساس کردی کسی شدی
از  همون جا باخت شروع شده ...

تو را دوست دارم
چون یک خانه ی کاهگلی
دورافتاده و کوچک اما گرم اما امن....

انقد به آرزوهات پیله کن تا پروانه شی

عید من بهار لبخند توست که بذر عشق را شکوفا می کند

ز دامنگیری پیری اگر آگاه می گشتم به دست غم نمی دادم گریبان جوانی را

و به شیرینی دروغایی که گفتی شیرینی!

بیا که در غمِ عشقت ،مشوّشم بی تو

درد لحظه رو کسی میفهمه که منتظر میمونه

غم زمان را می خورد صبور باش!
زمان نیز غم را می بلعد

- لوییز اردریک

ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار

لِیلیِ آن عِشق میشَوم,
که مَجنونَش تُ باشی ...

دوستت دارم،
چه خوب،چه بد
اگر انتظارت،کشید
حتی به ابد!

می رود زنگار از آئینه حیف از گُلرخان...

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

متر به متر اتاقم بوی غم میده :)

وقتی بالایی هست️ نیازی به پاینیا اصلا نیست

یاد تو حس قشنگی ست که در دل دارم
تو چه باشی چه نباشی نگهش می دارم. ♥️

محبتاتون بویِ مِنَت میده