متن احساسات تلخ

سنگریزه‌های درد
کوه شده‌اند
درمن ...
دمنوشی از آویشن بیاورید
نفسِ زندگی تنگ است...

روبرویم میز و دفتر ،بغض و آه پنجره
باز دارد شعر میگوید نگاه پنجره

مینویسم روی کاغذخط به خط احساس خویش
روز خود را میکنم هرشب سیاه پنجره

اشک میریزم برای درد هایش روزو شب
همدم تنهاییم گشته است ماه پنجره

میرسانم هرشبم را تا طلوع صبح درد
میرسدآرام گاهی...

میانِ این هرزه دلان، تنهایی چون عنصریست لازم برایِ حیات :)

‏ای که بودی ذوقِ جان و دلارامِ دلم،
‏بعد از تو مرگ باشد امید و آرامِ دلم!
‏

‏آروزی داشتنت دیگـر شبیه یک افسـانه شد،
‏آن‌قدر دیر آمدی، پیـله‌ی آرزویم پـروانه شد!
‏

ز بس نامردمی
دیدم زِ هر کس
من و تنهایی‌ام
عشق است و این بس!

" دلِ داغون "

نگو چیزی به من امشب
دلم داغونه داغونه
شبیه آدمی هستم
که بدبختیش فراوونه

محبت توی این روزا
فقط شعره ، فقط حرفه
حدیثِ عشقِ تو با من
شبیه آتیش و برفه

شده بازیچه عشق اینجا
یه رسوا توو خیابونه
گمونم عشقه بیچاره
خودش هم گیج...

گفته بودند فراموشت خواهد شد
من فراموش کردم آری
که فراموشت کنم

یاב آن روز کـہ بـہ בل مهر تو افــتاב.
بخیــر...

او می‌گوید
تو می‌گویی
همه می گویند
و من چقدر
در هیاهوی تنهایی خود غرق می‌شوم
امان از حسودان
که سنگ می اندازند
جلوی حرفهایمان.

با تاسِ بد افتاده ی تب دار
آینده ی در انزوا مُرده
لای ورق های دل و گشنیز
رویای آس من، تَرَک خورده

هر لحظه مجذور خطرناکم
مجموعه ی منفور تنهایی
حجمِ تمامِ بی کسی ها را
پُر می‌کند پرگار رسوایی

تصمیم بَد، کبرای داغونم
از فلسفیدن شکل میمونم
حمّام...

روزی پدرم دستم را فشرد و گفت: «مرد باید محکم باشد.»
اما هیچ‌وقت نگفت وقتی خودش نباشد، این محکم بودن چه دردی دارد.

جوری کـه قـلبم تـرک خـورده و شکسـته است،
گـویی کـه آمـریکا بمب اتـم زده هیـروشیـما را!
‏

نشستم کنار خودم سالها
به فکر تو و عشقِ ناجورتم
درونم پر از انحنای سکوت
توو اندیشه ی عیشِ کیفورتم


تو با هر کسی که بهم ریختی
چرا تاسِ نردش خراب اومده؟
نفس روی هر ساحلی دوختی
براش تا ابد هی سراب اومده


تمرکیده بودم میونِ غمم
برام قصه ی...

عشق قلب شکسته،
دریایی از درد در اعماق شب،
که هر موجش تلاطم می‌کند در دل،
و هر قطره‌اش یاد تو را
در بیکرانِ روحم باقی می‌گذارد.
همچون گلِ یاس،
که در شب‌های سردِ زمستان
بی‌صدا می‌گرید،
اما عطرش در باد می‌ماند
و در لایه‌های خاک
یادِ تو را زنده...

بی‌تو،
قبرستانِ سردِ عشق است این دلم،
هر نفس، خاکسترِ خاطره‌هایت،
و هر سکوت، صدای مرگِ بی‌تو بودن💔💔💔

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم
یادم می افتد دلتنگی هرگز بهانه خوبی
برای تکرار یک اشتباه نیست...!

ابری ترین زمانِ این آسمان منم
زخمی ترین پرنده ی نیمه جان منم
بالی شکسته مانده از پرکشیدنم
غمگین ترین دقیقه ی زندگی منم...

"کابوس تنهایی بی عشق مرا هر شب در آغوش می‌گیرد، جایی که در سکوت، تنها صدای قلبم مرا می‌سوزاند." 💔

مرگ عشق را دیدم درچشمانت
که درسکوتش تمام وجودم راشکست 💔

احساس تو مرگ است برای قلبی که بی تو زندگی کرد💔

پاییز باشد

باران ببارد

پنجره‌ها حکم حبس ابد می‌دهند

آن‌گاه که تو نباشی

چه فرقی می‌کند
تو که نباشی
همین لحظه هام هم
برای من جهنم است...

عجب بی صدا جان مان را گرفت.
حسرت های بر دل نشسته.