متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
دلم تنگ شده واسه حرف زدنامون>>>>
میگه هستم ولی من میدونم پریده💔🦋
رفتی
و
دنیام شده؛
متروکه ای بی سَرنشین.
به یاد پدرم🖤
تو از بهانه یِ غربت
من از ترانه یِ محنت
اگر که جذر بگیریم؛
پیامدش شود عزلت.
دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز!
سهم خودت را بنوش..
و بگذار سهم من
به عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد.
دگر نیست،
و این آغاز دلتنگیِ من است.
دل از تکرار بیرحمانه ی دنیا گریزان است
شبیه آه بی پروای مجنون در بیابان است
ز زخمم گل نمیروید که این خاک از عطش خشک است
که با هر زخم در من شعلهای تازه نمایان است
به هر سویی که رفتم سرنوشت از پشت میخندید
جهانم مثل تکراریترین کابوس...
و من دوباره جوانه بزنم...
در خاکِ نگاهت
که هر صبح، خورشید از آن سر برمیآورد
و پرندههای شوق،
بر شاخههای دلم
آواز برگشتنت را میخوانند...
کاش دستهای تو
فصلِ سرد تنهاییام را
گرم کنند
و لحظههام
چون شکوفههای نارنج،
لبریز از تو شوند...
بگذار در امتداد نامت
قدم بزنم...
نبودم پشت خود، افتاده بودم،
تو بودی سایهام، ای نورِ هر دم
زمین خوردم، جهانم تیره میشد،
تو دستانم گرفتی، محرمِ غم
نه من بامن ، نه حتی دل به جایی،
تو بودی تکیهگاهم، مونس دم
دل از دنیا بریدم، زقهر رفتم،
تو گفتی: بازگرد، ای خستهی ره
شبم تاریک...
همه مرا به خدا سپرده اند و رفته اند،
جز دلتنگی تــــــــــــــو...
میخندیدند
میخندیدم
صدایم را نمیشنیدند
حرف میزدند
حرف میزدم
صدایم را نمیشنیدند
من زنده بودم
فقط
دلم مرده بود
و نوزادی که مرده به دنیا میآید
دست خودش نیست اگر
نمیتواند بخندد
یا حرف بزند...
مثل سابق پیشِ چشمانم نداری جایگاه...
دیدن چشمان تو، آغاز رنج دل بود.
امشب به یادت فال قهوه گرفتم.
چقدر لبریز بود از بی کسی و تنهایی.
خسته ام
خزیده چون کبوتری درقفس
دُرنایی تازه از کوچ پنجره ها از راه رسیده...
گویا پرستویی هستم که به شوق بهار تمام آسمان را شقایق چیده...
خسته ام
انقدر خسته ...
که دلم میخواهد ، خواب ابدی تعبیر پلک هایم باشد...
میدانی ...
دنیا با من نساخت
با ما...
ازهرم عشق چیز زیادی نمانده است
جزاینکه روی شیشه دل "ها" گذاشته
نیستی و دلتنگی از سقف چشمانم چکه میکند.
شهریارَم
رفتی و شهرِ دلم بی یار کردی
هر چه گفتم من بمان
اما تو بر راهِ خودت اصرار کردی
بودنت دنیایِ من بود
رفتنت اما؛ چه زود !
دیدی آخَر؛
قلب و روحِ دخترَت تب دار کردی؟!
برایِ پدرم🖤
گاهی
بغضِ لحظههای تنهایی
حسّ ناپیدای انسان را
به منتهای جنون میکشاند...
دلم گرفته و سَرتاسرِ زمان؛ خواب است
دلم گرفته و بی تو جهان؛ همین قاب است.
به یاد پدرم🖤