متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
من ابرهای بی شماری در گلو دارم
مغرورم آنقدری که بغضم را نمی بارم
گفتند دلگیری چرا، گفتم نمی دانم
آه ای نمی دانم ترینم! دوستت دارم
ناگفته ها در سینه روی هم تلنبارند
حرفش که می افتد به یک لبخند ناچارم
از هر چه می ترسیدم آخر بر سرم...
به وسعتِ ویرانیِ دلم بنا کردی...
که عشق، خانه که نه، آسمان میسازد
کاش جانم را میگرفتی،
اما دلم را نمیبردی.
دل که بی تو دل نیست،
ویرانه ایست پر از خاطرات تو.
فکر تو..،
روزها آواره ام میکنید.
شبها دلتنگ...
ای تو پنهانی ترین عشق جهان
عاشقت میمانم
نه تو میمانی نه من
شاید این شعر شود
شاهد قصه ی ما
شاید این عشق ممنوع باشد
من ولی تا ته دنیا تو را میخواهم
ای تو پنهان در من
چشمانم همه تو
هر طرف مینگرم
نقش زیبای تو را میبینم...
رفیق شب های سرد و طوفانی.
تو هم امشب به یاد من نمیخوابی؟
در دلم خانه ی دلتنگی بنا کرد، چشم تو.
چنان غرق تو شد قلب و دل و جان،
که از یاران همه دلها بریدم.
گـرفــتـارم مــیان عــــقـل و دل در حـیرتم دائم
که آسان نیست دل کندن نه دیدارت شود ممکن
اکنون بنظر می رسد صبور تر شدهام اما چراغی در وجودم خاموش شده است که دوست داشتم تا ابد روشن بماند.
مینویسه : بیداری؟
ولی باید بخونی : بهت احتیاج دارم.:)
ز تن میگیرد آخر جان ما را.
همان دلتنگی های چشم یارم.
کاش پایان همه دلتنگی هامون.
رسیدن به تو بود.
دلتنگی های نیمه شب تاوان،
برخورد چشمات با چشامه.
کرده رسوا قلب ما را،
آن سیه چشمان تو.
سخت است دلت تنگ ڪسے باشد و او نہ
نبض و نفست بند ڪسے باشد و او نہ
سخت است ڪہ شیدا و دل آشفتہ بمانے
حال دل تو بستہ بہ لبخند ڪسے باشد و او نه
شمیم شکوفههای شادی
شکفته، درونِ دشتِ جانم
فقط با تو میشود پُر از شور
گُلِ حسّ باورِ نهانم
گاهی، تپش عشق، کمی میخواهم
از بارشِ «احساس»، نمی میخواهم
وقتی که دلم، خسته از این دنیا هست
چشمان و لبِ یار، دمی میخواهم
تن تب دار شقایق
چه دل عاشق زاری دارد
در میان سنگِ سخت کوهستان
برو بیایی دارد
از معرکه بیرون نرود
خرد عشق بکارد
قد رسایش بدر آید
سر بر شانه دلدار گذارد
شوق دلدار ببیند
چند روزی برِ دلدار بماند
جان فدای عشق دلدار نماید
برگ برگش به دامانش...
دنیای پرازحرفم به تو که میرسد
میشود یک طبل توخالی وپرازسکوت
چنبره میزند نگاهم بر تو
ولذت دیدارت در وجودم می ریزد
غنیمت میداند و میخواهدمعجونی بسازد
تا بشودچاره ساز تشنگی عشق
درمحال یک وداع نا به هنگام تقدیر