متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
نرو از پیش من؛
آخر،
مجالِ بی تو بودن نیست؛
دلم مویه کند هر دم؛
بگرید زار؛
میگیرد!
تمام نقطههای دل، قلمرو دلت شده؛
تو پادشاه دل شدی، به یک نگاه مهربان!
و عشق...
ربنای قلبی است که با نامت میتپد،
نمازی که در محراب نگاهت قامت میبندد.
تو که میآیی،
تمام واژهها وضو میگیرند،
و هر نفس،
شعری ناتمام از دوست داشتن میشود.
من،
در لحظههای بیقراری،
به سجدهی آغوشت پناه میبرم،
جایی که تمام اضطرابها،
مثل غبار از روحم فرو...
"ربنای شجریان... صدایی که بوی خدا میدهد"
هر بار که صدای ربنای شجریان در گوشم طنین انداز میشود، انگار قلبم از زمین کنده میشود و به آسمان میرود. انگار همهی خستگیهای دنیا رنگ میبازند و جایشان را نسیمی از آرامش پر میکند.
چه کسی میتواند آن نغمهی ملکوتی را بشنود...
...تنگ غروب، درپی تو آبشارِ اشک
آیینه ی تمام نمای غزل شده ست...
...رمیده می شوم و رام می شوم باتو
غزل غزل به هوایت غزال خواهم شد...
میشوم شاداب، با یادِ شرابِ بوسههایت
میشوم همواره یارِ مهرجوی خاطراتت
دل طراوت میسِتاند، از صفای حُسنِ قلبت
آب مینوشد وجودم، از سبوی خاطراتت
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را میجوید از نو
پای دل، پیوسته میگردد، به سوی خاطراتت
سرخ میگردد دلم، از شادیِ بودن، کنارت
آبیِ احساس دارد، رنگ و روی خاطراتت
دشتِ احساسِ مرا پر کرده بوی خاطراتت
شورِ قلبم میتپد در، آرزوی خاطراتت
شک نکن هستی دمادم، در میانِ باغِ جانم
بس شمیمِ مهر دارد، جامِ بوی خاطراتت
یک شهر شده آشوب و دل ما شده ویران...
از دست دو چشمون سیاهت...
هنوزم داغ چشمان سیاهت بر دلم هست...
نگاه کردی تو بر نامحرمان بسیار بسیار...
بهارم گر نباشی بے تو چـہ غم انگیز است
ـבل عاشقم گر نباشی بے تو چه ـבلگیر است
تما لحظـہ هام گر نباشی بے تو چـہ رنگ غروب است
بـہ بهاررم گوییـב نیایـב گر نباشی زنـבگے بے تو خزان است
در پس تک تک حرفایت غم و اندوه است اما در پس خیالت بی خیالی
برای من سخن از محبت میکنی اما از تو جز بی محبتی چیزی نیست
زیبایی ات برایم اهمیتی ندارد وقتی زیبایی دلت را به کسی دیگر داده ای
دیگر عشقت برایم کم رنگ شده گویی...
در خیابانِ غزل، اسمِ تو معنا میشود؛
کوچهباغِ عاشقی، با مِهر، پیدا میشود؛
روی هر کوچه، شماره مینویسم؛ چون فقط،
گفتنِ حرفِ دلم، با رمز و ایما میشود!
ذره ذره آن سیه چشمان تو بر دل نشست...
ظلم نباشد ز تو من دورم و درگیر توام...
در جادههای تنهایی،
ردِ پای خیال تو را میجویم...
باد، نامت را نجوا میکند،
و شب، رازهایم را میداند
ای روشنیِ بیپایان!
در لحظههای ساکت دلم،
صدای تو هنوز جاریست..."