متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
امان از زلف مشکینت.
که میگیرد ز تن، جان و دل و دین را.
خسته ام، دیوانه ام، درمانده ام.
جز آن سیه چشمان تو، نیست درمانی مرا.
چشمات یه کاری داد دستم.
که غیر از تو ز کل این جهان خستم.
در خاطر ما، جز رخ زیبای تو..،
نقش دگری نیست.
مست و خراب تو شدم،
وقتی چشمان تو را نوش نگاهم کردم.
بعید است،
موج دلتنگی تو جانم نگیرد.
بی تو بعید است،
جان سالم در ببرم از این همه دلتنگی.
دارد دلــم دوباره خــــیال و هــوای تو
دلتــنـگ و بـی قـرارِ غــزل با صدای تو
خشــکیده اسـت بـوته ی گلهـای رازقی
بی تو قسم به جام می و هـم خدای تو
دارم دلی که پـر شده از حــس عاشقی
پر ســــوز نـاله های نـی و هـم نوای تو
رفتی و...
فرض کن حسرت آغوش تو را دم نزنم
چه کنم بعد تو با حافظه پیرهنم
خیس دلتنگی ام و می چکم از بالشتم
تکه ای ابرم و مشغول به باران شدنم
شب فرا می رسد این غم دو برابر بشود
شب فرا می رسد آغوش تو را جان بکنم
یا...
بر شانه ام بار گران باشد
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم ! او فقط باشد!
من بی توقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم ، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به...
این عشق پدرسوخته بحران جدیدیست
دردی که خودش نسخه درمان جدیدیست
ترکیب گز و مسقطی و شیره و سوهان
لب های تو سوغاتی استان جدیدیست
واکاوی زیبایی تو شعر شناسیست
لبخند تو اما هنرستان جدیدیست
صحبت سر خیام و حزین و اخوان نیست
چشمان تو امید جوانان جدیدیست
آغوش تو...
من باختم دنیای خود را در قمارش
باشد برای چشم هایش افتخارش
محدود او کردم جهانم را ولی غم
آمد از آنجا که نمی رفت انتظارش
دنیا تمام زخم هایم را بلد بود
اما نمک پاشید روی شاهکارش
چشمی که از شعر رقیبان سر درآورد
از خون دل هایم می...
دیدمش دیوانگی از چشم هایش پا گرفت
پلک زد، جنگ میان عقل و دل بالا گرفت
عشق را در چشم های او نفس می شد کشید
آه اما زودتر در سینه من جا گرفت
گفتم از پیکار ها گاهی غنیمت می برند
قبل رفتن لحظه ای لبخند زد، دل را...
من ابرهای بی شماری در گلو دارم
مغرورم آنقدری که بغضم را نمی بارم
گفتند دلگیری چرا، گفتم نمی دانم
آه ای نمی دانم ترینم! دوستت دارم
ناگفته ها در سینه روی هم تلنبارند
حرفش که می افتد به یک لبخند ناچارم
از هر چه می ترسیدم آخر بر سرم...
به وسعتِ ویرانیِ دلم بنا کردی...
که عشق، خانه که نه، آسمان میسازد
کاش جانم را میگرفتی،
اما دلم را نمیبردی.
دل که بی تو دل نیست،
ویرانه ایست پر از خاطرات تو.
فکر تو..،
روزها آواره ام میکنید.
شبها دلتنگ...
ای تو پنهانی ترین عشق جهان
عاشقت میمانم
نه تو میمانی نه من
شاید این شعر شود
شاهد قصه ی ما
شاید این عشق ممنوع باشد
من ولی تا ته دنیا تو را میخواهم
ای تو پنهان در من
چشمانم همه تو
هر طرف مینگرم
نقش زیبای تو را میبینم...
رفیق شب های سرد و طوفانی.
تو هم امشب به یاد من نمیخوابی؟
در دلم خانه ی دلتنگی بنا کرد، چشم تو.
چنان غرق تو شد قلب و دل و جان،
که از یاران همه دلها بریدم.