متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
غمگین ترین مهرماه،ماه مهریست که بابی مهری شروع شود.
چشمهایم پائیز برگ ریزان محبت را به تماشا نشست
دلتنگی هایم زمستان زیر سنگینی برف سکوت به سوگ نشست
مخاطب فصلهایم چه بگویم از اشکهایم
وعشقی که در انتظار حلول بهار جان داد
خدا تابستان یادت را برایم به خیر کند .
✍️رضا کهنسال آستانی
بیا
کنار پنجره ،
به زخم قاصدک،
نمک بپاش .
حجت اله حبیبی
در روزهای نبودنت، بودنت را مرور می کنم
روزهایی که خنده هایت آرامش جانم بود
و صدای نفس هایت دلیل نفس کشیدنم…
تو رفتی و زندگی با تو رفت...
عشق با تو رفت...
شادی با تو رفت...
تو رفتی و همه چیزهای خوب را با خودت بردی تا من بمانم....
قبل از تو
دلتنگی
«می رسد »
پاییز !
حجت اله حبیبی
من می مردم براش
مثل اون ماهی خنگی که سرشو می کوبید لب تُنگ .
مثل اون پرنده ای که لب پنجره نشسته بود و زیر لبی جیک جیک می کرد .
مثل مادربزرگم !
که بعد رفتن آقا جون دل تو دلش نمونده بود ...
بغض می کرد ،...
امید، آن گاه که من تهی و خالی در کنجی برای زندگی دست و پا می زنم به سراغم می آید.
لبانش خشک و سرش شکسته و چشمانش گریه مند است و کمرش راست نمی شود.
اما می آید.
جرعه ای بلند پروازی به حلقم می ریزد و
همینکه از...
رسیده جمعه ی دیگر
خدا کند که نماند
دلم
بدون تو تنها
در انتظار و به رویا
طلوع صبح سپیده
بیا
که بی تو نشستم
گرفته حال و پریشان
شکسته دل
به همه جا
دلم
هوای تو دارد
بیا
که جمعه غروبش
طلوع فصل شکفتن
شود
برای دلم که
خزان...
رفتی ز برم لیک غمت مانده به جانم...
(ای داده به بادم)
هر لحظه گرفتار غم و اشک و فغانم...
(ویران ز نهادم)
چشمان تو و قسمت من همدل و همسان
(آتش زده برجان)
عشق تو امید من و من زنده به آنم...
(با یاد تو شادم)
ای درد غم...
یاد تو،
پیوسته در گذر و تکرار،
از سرزمین من است،
چون گذر شب و روز،
یا چون گذر پاییز و زمستان و بهار و تابستان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
یاد تو،
گاه چون رویش گلی زیباست،
بر خاک وجود من،
و گاه چون زخمی جانکاه است،
بر تن رنجور من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
جنس دل هایتان از چیست که تنگ نمی شود؟؟
یاد تو،
گاه چون پرنده ای اسیر است،
در قفس ذهن من،
و گاه چون بارش باران است،
بر جنگل گریه ی من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
یاد تو،
گاه چون پروانه ای است،
نشسته بر گلبرگ آرامش من،
و گاه چون بارش تگرگ است،
بر دشت دلتنگی من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
چقدر دلتنگم ، کاش عکست ، نفس می کشید. حجت اله حبیبی
یاد عشق تو،
چون زوزه ی گرگی ست،
در سکوت برفی خیال من،
و یا چون آتشی شعله ور است،
در سرمای تنهایی و تاریک من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
آخه چرا تویی که تودل من نشستی بارفتنت زدی وقلب منوشکستی
آرزویم دیدن دو باره ات در نیمکت ته کلاس است. حجت اله حبیبی