متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
دلتنگی بی خبر میاد
وسطِ یه مهمونی وقتی داری میخندی و خوش میگذرونی...
به شکلِ یه آدم میاد ، یه نگاه که خیلی شبیه...
وا میری...
سرتو میندازی پایین که نبینی
که یادت نیاد ، که یادت بره که یادت نمیره...
آخه بینوا مگه میشه یادت بره ؟!
مهمونی تموم...
مو حالی دی ندارُم از تو گویُم
صفایی دی ندارُم از تو گویُم
ایَر بار دگر آیی کنارُم
نوایی دی ندارُم از تو گویُم
بیا ... اینجا
در دفتر ِ دلتنگی هایم ،
دلی دارم ...
و دریایی حرف ...
و دوسه خط شعر ِ
خواستنت و دلتنگی
باران نگاهت را بیاوری ،
من چتر ِ دلتنگیهای شعرم را ،
میبندم ...
✍دلنوشته مهتا
تخلص منتظر
در دل تاربک شب
رویای شیرینت را
بر دفتر قلبم نقاشی می کنم
و برای چشم هایت
غزل می خوانم
ای کاش بوی دلتنگی من
به مشامت می رسید
و نور نگاهت
به آسمان قلبم می تابید
بارش بوسه هایت
بر کویر لب هایم می باریدند
و من دست هایم...
نکن بیداد بر قلبِ حزینم؛
که از بیدادِ تو، نقشِ زمینم!
رسد تا آسمانها شورشِ دل؛
اگر حسّی ز تو، هرگز نبینم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.
یادمه خیلی قشنگ میگفت : عاشقتم!
از اون عاشق هستم هایی که، دلت میرفت
یجوری نگاه میگرد، یه شکلی بهت اهمیت میداد و یجوری عصبیت میکرد که نمیتونستی به دروغش شک کنی ؛ اما درست وقتی که در قلبمو براش باز کردم و خواستم تسلیم سرنوشت بشم، تفنگی که پشت...
ماییم که از تنهایی و دلتنگی به نوشتن روی آورده ایم:)!...
کاش میدانستی ک همین متن های کوچک چه مرحم گوارایی است بر زخم دلم
کاش آن زمان که ذره ذره وابسته و عاشق می شدیم، می دانستیم که در آینده ای نچندان دور قرار است همان جور ذره ذره از دلتنگی آب شویم:)
همانقدر
که در زیبایی شهر تاثیر گذاری
چند برابر آن
در ویرانی قلب ها گناه کاری
عزیزحسینی🍀
دلتنگ تر از من به خدا نیست در این شهر
در حادثه ی خیس خیابان ، بغلم کن...
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
دیگرنه مجال مانده دل را
نه شادی حال، مانده دل را
گویا که خزان رسیده ازراه
دوران ملال ، مانده دل را
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
☘️شاید که باتو سبز شود☘️
شاید که باتو سبز شود ☘️❣️
این زمستان سرد و بی رنگ ....
شاید که آشتی کنی ☘️🫂
مهتاب رویم
شاید که شیرین شود
این دوری و تلخی
شاید که از دیدار تو سبز شود
این بهار
شاید که باتو عطر گل یاس بگیرد
این...
بچه که بودم وقتی مریض میشدم ؛
عزیز میگفت :
تا شب نشده ببرینش دکتر ،
شب که بشه بدتر میشه ها!
می خندیدم و میگفتم :
مریضی مریضیه دیگه عزیز چه ربطی به روز و شبش داره؟ می:گفت ننه من نمیدونم چه حکمتیه ؛
ولی همه درد و ،مرضا...
بعد از تو ...
می توان به همان خیابان رفت
به همان کافه همان میز
و همان قهوه را سفارش داد
اما چه کسی می تواند
اسمم را مثل تو صدا بزند؟؟
نمیدانستم دلتنگی، دل نازکم میکند…
انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!
نمیدانستم دلتنگی، ضعیفم میکند…
آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!
نمیدانستم دلتنگی، کودکم میکند…
انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه...