متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
او به قلبم خنجر خود را فرو می کرد و من
مضطرب بودم مبادا دست او زخمی شود
شیدا صیادیپور
از شاعران برجسته کشوری که متولد 1377 می باشد و بر خلاف جوان بودنش اشعار پخته و قابل تاملی می سراید
کاش میشد که به پایان برسد...
این بی تو بودن های من...
یـــارم نمیداند
مـــرا یادش
ویـــران میکند.
اول تویی آخر تویی باشی تو سردار آرزوست
عشقم تویی در راه عشق این سر بردار آرزوست
لعنت به هر لب جز لبم که بر لبت بوسه زند
دل پای عشقت داده ام ای عشق دل دار آرزوست
دنیای من، دنیای زوره
دنیای کر، دنیای کوره
قلبم، نمکدونِ شکستهس
چشمای من، دریای شوره...
ممنوعه ای برای من
نمی توان صدایت را بوسید
دست ها را به موهایت گره زد
و میان میخانه ی چشم هایت
مست شد
اما ای کاش می توانستم
در هجوم هیاهوی نداشتنت
لااقل دیوار خانه ات می شدم
تو تصویر نگاهت را
بر سینه ام قاب می گرفتی
من...
چگونه فراموش کنم شبهای بی تو را...
وقتی که آغوشم بهانه میکند آغوشت را...
از سکوت شب ، به غزل دل سپرده ام
من باید میرفتم…
به سمتی که هیچ نقشهای مرا نمیشناخت،
به جایی که سایهها، از دردِ نور قد میکشیدند
و خندهها، روی لبها با بغض معامله میشدند.
من باید میرفتم...
پیش از آنکه نامم را از دهان این خیابانهای خسته پاک کنند،
پیش از آنکه خاطرههایم روی دیوارهای زنگزدهی شهر،...
از دور به نظارهام منشین،
چرا که فقط نوری کم سو از من خواهی دید.
ستارهها هم
روشنایی خویش را دارند،
ولی اندازهی شمعی پیکرم را گرم نخواهند کرد.
از غربت برایم نامههایت را نفرست،
درست است که نامههایت چشم روشنای من هستند،
اما اندازهی به آغوش کشیدنت،
غمهایم را...
امشب که نزد تو آمدم،
نمیخواهم که قهوهای گرم برایم بیاوری
احساس داغت را به من ببخشای،
تا که گرمم شود.
نمیگویم که چایی شیرین برایم بریزی،
نگاه عسلینت را،
در نگاه گرفتهام بریز،
تا که سرحال و بشاش شوم.
در گوش جانم،
لبخند سحرانگیزت را بزن،
تا انگبین شعر...
میگویند: اعتیاد بلاییست خانمانسوز!
مرگآور است،
هیچکس توان خلاصی از آن را نیست.
هرکس به هر طریقی مبتلا شده است،
مرده است...
یکی با مزهاش،
یکی با رنگش،
یکی با بویش،
من هم با تو...
گل گلدان من، ژالان من، صدایت میزنم، برگرد، به من نگاه کن… من را احساس کن… در دلت مرا حک کن… و بوسهای بر گونهام بگذار… .
ای سیه چشمان مستت، قاتل دنیای من...
ان سیه چشمان مستت کرده ویرانه، دل آباد من...
⭐️ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود
وآن دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود ⭐️
ای خالق کون و مکان بنگر که جانم می رود
در هجر او ای مهربان ، تاب و توانم می رود
در آرزوی وصل با آن صاحب حسن و جمال...
کاش این جمله کمی قلب تو را نرم کند...
که بدانی که به جز تو مرا نیست دگر همنفسی...
بـــــدون تــــو...
چه نزدیک است که جان من به لب آید...
یکی اینجا بدون تو ، دلش تنگ است،
واینجا بین یک دنیا ، چه بی رنگ است،
تمام لحظه های بی تو بودن را ،
به عودی میزند اما بد آهنگ است،،