متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
در غمگینی شب، یک ستاره از آسمان فرود آمد
و درخششش در دل های ما جاودانه شد.
زن دایی عزیز، روحت شاد و یادت گرامی.
گرچه دیگر در بین ما نیستی،
اما خاطراتت همچون فانوس نور در تاریکی،
همواره راهنمایی ما خواهد بود.
دیدن تو مانند ملاقات کردن ماه و خورشید است...
همانقدر دور و محال!
مهمان آغوش گرم تو شدن مانند آدم برفیست که می خواهد خورشید را در آغوش کشد...
همانقدر دلخراش و دست نیافتنی!
مائده رمضانی
پدر و مادر و آشنایان و دوستان بازهم مصرند که بگویند
آسمان آبی است
اما من جای خالی تو را نشان می دهم
و می گویم آبی که هیچ
من اصلا آسمانی ندارم
آسمان من او بود
،که رفت!
مهدیه باریکانی
اتفاقاتی بر این تن گذشته است که خستگی اش نه با ایستادن وَ نه با مدارای چندین ساعته ؛ بهبود نمیابد.
ریز به ریز این تن را که جستجو کنی ، وقایع تلخی می یابی که با هیچکس مشترک نیست!
بااین درون آشفته،
بعید نیست که خزانمان فرا رسیده باشد....
به وقت وداع وقتی باران خاطره شروع به باریدن میکند؛ واژه ها درگِل افکار گیر میکنند و قدم ازقدم برنمیدارند اینجاست که سکوت به شکل قطرات مُرواریدی از ناودانی چشممان غلطیده وروی گونه خودنمایی میکندوسپس سیل اندوه ، غمی سنگین ونگاهی دوخته شده به مسیری که راه برگشت برای کسی...
«دیو»
مردی فریاد کشید،
صدایش در حیاط خانه پیچید،
گنجشک پرید،
شادی پر کشید.
پسرک تنها لرزید،
ترسید،
تهدید، تهدید، تهدید.
کسی اشک پسرک را ندید.
اما ای کاش کمی تردید.
پیرزن همسایه ناامید.
پسرک از خودش پرسید
آیا مرا ندید؟
دستی رفت به هوا،
کودکی رفت به فنا،
و...
قبری حفر می کنم و تمام آرزوهایم را دفن می کنم تا بیهوده بر بالین مرده ورد عافیت نخوانم....
هوای لحظه هایم
توفانی ست
دلتنگم
درست به اندازه ی آغوش تو
چتر خیالت را
که دست به دست کنم
ابر چشمانم
می بارد
علی مولایی
نمی دانستم روزی گوشه نشین خانه و ساعت شنی عمرم می شوم؛ هرچه بیشتر در خود فرو میریزم ،پیرتر می شوم...
باران که می بارد
دلم غمگین می شود
می روم
به کجا نمی دانم
من بغض میکنم
آسمان گریه...
زهرا نمازخواجو بیتا
خوشبختی حرام اعلام شد،
روز تولد من در گوش سرنوشت....