متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
درد و درمانم یکیست...
آن هم سیه چشمان توست...
تا صبح، قطره قطره به روی مزار خود
بی تو شبیه شمع، سراپا گریستم.
گم کرده راه، با چمدانی از انتظار
در ایستگاهِ شاید و امّا گریستم
امشب که میان چشم من بارانیست...
آیا نم باران زده بر خاطر تو...
دیدم تمام شهر به من پشت کرده اند
پشت دری نشستم و تنها گریستم
وقتی که زد به سینه ی من ماه دستِ رد
با چشم های غرق تمنّا گریستم
مانند کوزه ای که شده گونه هاش تر
بر شانه های دخترِ دنیا گریستم
دیشب به روی دفترِ دریا گریستم
اشکم به ته رسید، دلم را گریستم
برای
گوشه نشینی ام
جایی
درگوشه ی دلت
داری
دگر دربند نیستند ،خاطراتت در افکارم
مثل باران باریدم و رها کردم خاطرات تلخت را
به باران اعتمادی نیست هر شب به یادت نمی بارد
ب دلم نظاره کن هرشب ز دلتنگی خون می بارد
دلم هوای بارانی می خواهد عشق ورزیدن و ب نفس افتادن..
عشق را در فیلم ها تماشا کردیم و در کتاب هاخواندیم در واقعیت رویا بافتیم…
عشق آنست که با سکوت پس زندو
با نگاهش ب آغوش کشد
ب آغوش بکش این من دیوانه را..
گر چه دیدم همه عمر،
همهمه عالم و آدم ، امّا:
دیدار به پایان نرسد تا تو نیایی
آ ی عشق،
دور از منی،
و کف دستم از عطر نارنج تو پر است....
دل دیووانه پسندم...
کرده ارزو امشب...
دو سه بوسه از لبانت...
سر به این دیووانه ی بیمار هم گاهی بزن...
که به جز اغوش گرم تو، درمان نشود...
درد و درمانم یکیست ـ..
آن هم سیه چشمان توست...